نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 294
4/ 29 پيغام مسلم براى امام حسين عليه السلام جهت نيامدن به كوفه
170.
تاريخ الطبرى- به نقل از ابو مخنف-: قدامة بن سعيد بن زائدة بن قدامه ثقفى برايم
نقل كرد كه: آن گاه مسلم به سمت محمّد بن اشعث آمد و گفت: اى بنده خدا! به خدا
سوگند، مىبينم كه به زودى از عمل كردن به امانى كه دادهاى، ناتوان خواهى شد. آيا
مىتوانى كار خيرى انجام دهى؟ مىتوانى از جانب خود، مردى را بفرستى كه از زبان
من، پيغامى به حسين برساند- چرا كه مىدانم او و خانوادهاش، امروز از مكّه به سمت
كوفه به راه افتاد يا فردا حركت مىكند و بىتابىِ من هم براى اين است- و بگويد:
«پسر عقيل، مرا نزد تو فرستاده و او اينك در دست اين قوم، اسير است و صلاح
نمىداند كه به سوى مرگ، حركت كنى. او مىگويد: با خانوادهات برگرد و كوفيان، تو
را فريب ندهند. آنان، همان ياران پدر تو اند كه آرزو مىكرد با مرگ يا كشته شدن،
از آنان رهايى يابد. به راستى كه كوفيان، تو را فريفتند و مرا هم فريفتند و كسى كه
فريفته مىشود، رأيى ندارد».
پسر
اشعث گفت: به خدا سوگند كه اين كار را انجام مىدهم و به ابن زياد خواهم گفت كه من
به تو امان دادهام.
همچنين
جعفر بن حُذَيفه طايى برايم نقل كرد ... و گفت: محمّد بن اشعث، اياس بن عَثِلِ
طايى را- كه از طايفه بنى مالك بن عمرو بن ثُمامه بود- فرا خواند. اين مرد، شاعر
بود و بسيار نزد محمّد، رفت و آمد مىكرد. به وى گفت: حسين را ملاقات كن و اين
نامه را به وى برسان. و در آن نامه آنچه را پسر عقيل گفته بود، نوشت و به وى گفت:
اين، زاد و توشه راه و اين هم متاعى براى خانوادهات.
اياس
گفت: از كجا مركب بياورم؟ به راستى كه مركبم لاغر است.
پسر
اشعث گفت: اين هم مركب. آن را با هر آنچه بر آن است، سوار شو.
اياس
از كوفه خارج شد و در منزل زُباله (محلّى معروف در راه مكّه به كوفه) پس از چهار
شب به حسين عليه السلام برخورد كرد و خبر را رساند و نامه را به وى داد. حسين عليه
السلام
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 294