دور آن را آب مىپندارد».
مَثَل ايمانيان در استوارى، چون بنايى است پولادين و در بالندگى، چون گياهى پر از طراوت و شادابى:
«كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ.[1]
گويى بنايى آهنين اند».
«كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ.[2]
همانند زراعتى كه جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته است تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است».
جهنم، گويى موجود زندهاى است؛ داراى فريادى قهرآميز و زفيرى دهشتانگيز:
«كَلَّا إِنَّها لَظى\* نَزَّاعَةً لِلشَّوى\* تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى.[3]
امّا هرگز چنين نيست، شعلههاى سوزان آتش است. دست و پا و پوست سر را مىكند و مىبَرَد. و كسانى را كه به فرمان خدا پشت كردند، صدا مىزند».
«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً.[4]
هنگامى كه اين آتش آنان را از مكانى دور ببيند، صداى وحشتناك و خشمآلودش را كه با نفس زدن شديد همراه است مىشنويد».
«إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ\* تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ.[5]
هنگامى كه در آن افكنده شوند، صداى وحشتناكى از آن مىشنوند و اين در حالى است كه پيوسته مىجوشد. نزديك است (دوزخ) از شدّت غضب پاره پاره شود».
[1]. صف: آيه 4.
[2]. فتح: آيه 29.
[3]. معارج: آيه 15- 17.
[4]. فرقان: آيه 12.
[5]. ملك: آيه 8- 9.