همچنين در آيه ديگرى تصريح مىكند كه مواهب اين دنيا، فانى است و
آنچه نزد خداست بهتر و بادوامتر است. سپس در ادامه، مؤمنان و توكّلكنندگان به
خدا را از جمله كسانى برشمرده است كه نعمتها و مواهب پايدار و باقى خدا به آنها
اختصاص دارد. اين بيان كنايه از آن است كه اهل توكّل بايد بدانند و البته مىدانند
كه دنيا زوالپذير است و اگر خداوند تمام خواستههاى دنيايى آنان را على رغم
توكّلشان به خدا برآورده نمىكند، به سبب رعايت مصلحت و منفعت آنان در جهان آخرت
است:
آنچه
از هستىهاى دنيا بهره و نصيب شماست ناچيز و فانىشدنى است و هر چه نزد خداست بهتر
و پايدارتر خواهد بود، ولى آن مخصوص مردم باايمان است كه در كارهاى خود به خدا
توكّل مىكنند.
در
پايان ذكر اين نكته خالى از لطف نيست كه توكّل به خداوند اگر بخواهد توسط انسان
تحقق يابد، نيازمند ايمانى تفصيلى، كامل و مستحكم به خداوند است؛ يعنى براى كسى كه
به خدا ايمان ندارد نمىتوان از توكّل سخن گفت و كسى كه به ايمانى توأم با معرفت
كامل دست نيافته نمىتواند به حقيقت توكّل نايل آيد. به اين دليل است كه رسيدن به
مرتبه توكّل، يكى از مراتب عالى سير و سلوك الىالله به شمار آمده است.