نمىآيد؛ زيرا در چنين فضايى، افرادى كه نتوان به آنها اطمينان داشت
بسيارند، مانند كسانى كه در نظرشان «هدف وسيله را توجيه مىكند» اصلى خدشهناپذير
است. در اين جا براى ارتباط با افراد جامعه نبايد مثبتانديش بود و خوشگمانى را
مبناى عملكرد اجتماعى خويش قرار داد؛ زيرا نتيجهاى جز زيان و فريب خوردن ندارد.
مفهومى كه اميرالمؤمنين (ع) در عبارتى كوتاه آن را به زيبايى بيان فرموده است:
اگر
فساد و تباهى در جامعه غلبه يافت، خوشگمانى انسان به ديگرى، موجب زيان او مىشود.
همچنين
امام كاظم (ع) فرموده است: «هر گاه ستم و ناراستى، از حق و راستكارى بيشتر بود، بر
هيچ كس روا نيست كه به كسى گمان خوب برد، مگر آن گاه كه خوبى او بر وى معلوم شود».[2]
بنابراين
جواز بدبينى و پرهيز از خوشگمانى در جامعه فاسد، ما را در بدبينى به دشمنان بيشتر
مطمئن مىسازد. و به نظر مىرسد خوشبينى به دشمن، مصداق بارزى از حماقت و سفاهت
است. بر اين اساس، اگر خوشگمانى از مصاديق «رحمت و مهربانى» به شمار آيد، بدبينى
و سوء ظن نيز مصداق «شدّت» است و از آيه مُحَمَّدٌ رَسُولُ
اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ[3]
استفاده مىشود. امير المؤمنين (ع) حتى