مفهوم اعتماد به توانمندىهاى خداداد خويش است، نمىتواند ناپسند
باشد، چرا كه خداى متعال براى انسان اعضا و جوارح مناسب و توانمندىها و
استعدادهايى عطا كرده است كه به آنها تكيه و اعتماد كند و امور زندگى خويش را
سامان بخشد. بنابراين اعتماد به توانمندىهاى خداداد، در حقيقت به مفهوم استفاده و
به كارگيرى نعمات الهى است و بهرهگيرى از نعمتهاى الهى و تكيه زدن به آنها، نوعى
شكر نعمت پروردگار به شمار مىرود. ازاين رو، اين نوع حُسن ظن به خود و اعتماد به
نفيس خويش نه تنها ناپسند نيست بلكه ضرورى و در عين حال پسنديده نيز هست. البته
اين خوشگمانى زمانى پسنديده و لازمه موفقيت است كه واقعبينانه باشد. بنابراين
اگر خوشبينى به توان خود، فراتر از واقعيت باشد، به معناى آگاهى نداشتن به خويش و
توانمندىهاى خود است كه از ويژگىهاى ناپسند است و آدمى را نزد ديگران خوار و
زبون مىگرداند.
نوع
دوم خوشگمانى به خود، اطمينان به خويش در مصون ماندن از گناه است. فرد خوشبين به
خويش به اين معنا به واسطه اين خوشبينى از ورود به گناه دورى نمىكند و بر اين
باور است كه مىتوند از محيط گناه سالم خارج شود و خود را آلوده نسازد. اين معنا،
نوعى غرور است كه اگر در ضمير فرد ايجاد شود هراس او را از ورود به محيط گناه و از
دوستى و ارتباط با گناهكاران و بدكاران از بين مىبرد. در متون دينى از اين نوع
خوشگمانى به خويش منع شده است؛ زيرا زمينه آلودگى انسان مؤمن را به گناه فراهم
مىآورد و او را گرفتار مىسازد. اين معنا به خوبى از كلام حضرت يوسف (ع) استفاده
مىشود كه فرمود: