كاربردهاى
فتره، درلغت نيز ما را بر معناى برداشت شده، رهنمون مىسازد. ابن اثير، معتقد است
كه عرب، به چشم كمسو، فاتر مىگويد و «الفتر» به ما بين سرانگشت ابهام تا سرانگشت
سبّابه كه باز نگه داشته شود، اطلاق مىشود. به همين جهت، دوره زمانى مبعوث شدن يك
پيامبر تا پيامبر ديگر، «فترت» نام گرفته است:
طرف
فاتر: ليس بحاد النظر. الفتر: مقدار ما بين طرف الإبهام وطرف المشيرة. فترت
الشىء: شبرته. الفترة: ما بين كلّ رسول إلى رسول.[4]
ابن
منظور، سردى آبى را كه رو به گرم شدن مىرود، «فتر الماء» خوانده است:
فتر
الماء: إذا انقطع عمّا كان عليه من البرد إلى السخونة.[5]
آنچه
از مجموع تعاريف اين واژه در كتب لغت برداشت مىشود، اين است كه فتره، آن سكون و
بىحالىاى است كه بعد از حدّت و شدّت، در كار به وجود مىآيد و نهايتاً، منجر به
ضعف و شكستگى مىگردد.