نام کتاب : رضايت زناشويى نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 98
خردمندىِ طرفين يك ارتباط، از لوازم موفّقيت آن ارتباط است و اين
مهم، در خانواده- كه اين ارتباط، تنگاتنگ و پيوسته است-، اهميت بيشترى مىيابد. از
سويى، زندگى با فرد نابخرد، بسيار آزاردهنده است و همسر نادان، زندگى را تلخ و
زجرآور خواهد ساخت. از سوى ديگر، اين ويژگى مىتواند از راه وراثت يا تربيت، به
فرزند منتقل شود و آينده فرد ديگرى را نيز به تباهى بكشاند و زندگى خانوادگى ديگرى
را با مشكل روبهرو سازد.
با
اين همه، آيا اين ويژگى، تنها بايد در باره زنان رعايت شود؟ هر چند ظاهر روايت در
باره زنان است، با اين حال، منحصر در ايشان نيست و شايد بتوان با ملاك مطرحشده،
آن را به مردان هم سرايت داد. البته اين تسرّى را نمىتوان به حديث نسبت داد.
همچنين بايد توجّه داشت كه در اين موضوع، روايتى در باره مردان ديده نشده است.
نكته ديگر اين كه تأثير نابخردى در ضايع شدن روابط را مىتوان درك كرد؛ امّا رابطه
نابخردى با كفتارصفتى، روشن و واضح نيست و تبيين اين مسئله، به تحقيقى بيشتر نياز
دارد.
ج.
ازدواج اختيارى
از
عوامل مؤثّر در پايدارى و رضامندى، اختيارى بودن ازدواج است. ازدواج، پيوند روحها
و جانهاست، نه پيوند جسمها. ثمره ازدواجِ با اكراه و اجبار، «زوجيت بدون صميميت»
است؛ حال آن كه آنچه خانواده را مستحكم نگه مىدارد و احساس شيرين و لذّتبخشى را
ميان همسران پديد مىآورد، علاقه آنان به يكديگر است. همسرانى كه با اجبار و اكراه
زندگى را آغاز كنند، از چنين نعمتى محروماند.
يكى
از ويژگىهايى كه در فرهنگهاى گذشته، به نسبت رواج داشته، اجبار دختر و بعضاً
اجبار پسر به ازدواج بوده است. ساختارهاى خاص جوامع سنّتى، به گونهاى بوده كه با
انواع ازدواجهاى اجبارى همخوانى داشته و گاه حتّى به عنوان امر به هنجار، آنها را
تقويت مىكرده است.[1] اين مسئله، معمولًا هنگامى به
صورت يك مشكل و مانع بر سر انسجام خانواده مطرح مىشود كه جامعه سنّتى، در مرحله