سؤال
يزيد، سؤال ارزيابى موقعيت بود؛ امّا انتظار نداشت كه چنين پاسخى از زينب (عليها
السلام) بشنود. اين كه چرا موقعيت ناخوشايند و حادثه تلخى همانند عاشورا، زيباست،
موضوعى است كه جاى بحث آن، اين جا نيست. آنچه در اين جا مهم است، نقش تعيين كننده
«ارزيابى موقعيت» در كاهش فشارهاى روانى و افزايش توان بردبارى است. آن كس كه در
مسير خدا گام برمىدارد و فقط به تكليف خويش مىانديشد، هيچ پيشامدى را نازيبا
نمىبيند. بدون شك، در واقع امر، هيچ حادثهاى براى اهل ايمان، تلخ و نازيبا نيست؛
امّا اين، براى كاهش تنيدگى و افزايش بردبارى، كافى نيست. آنچه بايد به اين
واقعيتْ اضافه شود تا شما را زينبوار، مقاوم سازد، «توجّه» به اين واقعيت، و
«باور» به آن است.
براى
شمايى كه اهل ايمانيد، هيچ حادثه به ظاهر تلخى، نازيبا نيست؛ همان گونه كه براى
اهل كفر، هيچ موقعيتِ به ظاهر شيرينى، زيبا و مفيد نيست. آنچه شما نياز داريد، اين
است كه به اين واقعيت، باور پيدا كنيد. آن گاه خواهيد ديد كه چگونه مقاوم و بردبار
مىشويد.
ما
امانتداريم يا مالك؟!
فقدان
و از دست دادن داشتهها، از حوادث تلخى است كه موجب تنيدگى مىگردد. انسان به آنچه
دارد، هم احساس تعلّق پيدا مىكند و هم نسبت به آنها دلبسته مىشود. آنچه مصيبت فقدان
(مال و عزيزان) را ناخوشايند مىسازد، احساس تعلّق انسان، نسبت به موضوع فقدان
است. اين، به جهت احساس مالكيتى