بر
اساس اين قاعده كلّى، احسان و نيكى به همسر، باعث برانگيخته شدن محبّت مىگردد.
بنا بر اين، يكى از عوامل مهم در تقويت مودّت ميان همسران، نيكى كردن به يكديگر
است. البته بايد ديد معناى احسان چيست؟ نبايد احسان را با پاداش اشتباه گرفت.
پاداش با احسان، دو تفاوت اساسى دارد. نخست اين كه در پاداش، صحبت از نعمت آينده
است و در احسان، صحبت از خوبىِ گذشته و حال. وقتى خوبى را نسبت به زمان حال
بسنجيم، گاهى مربوط به گذشته تا حال است و گاهى مربوط به آينده. خوبىِ گذشته تا
حال، محبّت را در انسان برمىانگيزد و خوبىاى كه در آينده خواهد آمد، طمع را. دوم
اين كه احسان، ابتدايى و غير مشروط به رفتار خاصى است؛ امّا پاداش، مشروط به رفتار
خاصى است كه انتظار آن مىرود. بنا بر اين، مراد از احسان، نيكى ابتدايى و غير
مشروط به همسر است كه موجب برانگيخته شدن محبّت در طرف مقابل مىگردد. بر همين
اساس مىتوان گفت كه يكى از اصول اساسى محبّت ميان همسران، مهارت در احسان كردن
است. افرادى كه از
احسان
و نيكى به همسر ناتواناند، نبايد انتظار محبّت داشته باشند. همسران بايد به
توانمندى احسان ابتدايى دست يابند تا صفا و صميميت را در زندگى به وجود آورند.
توانمندى
احسان به همسر
براى
كنار زدن موانع و ايجاد انگيزه براى احسان، چند كار مىتوان انجام داد. يكى تواضع
و فروتنى است. از موانع احسان ابتدايى، غرور و تكبّر است. فرد مغرور و متكبّر،
احسان ابتدايى به ديگران را كسر شأن خود مىداند و لذا نمىتواند به ديگران احسان
كند و هماره از جانب ديگران، انتظار احسان دارد. بنا بر اين، يكى از عوامل اساسى،
از بين بردن غرور، تكبّر و پُرتوقّعى است.