نام کتاب : تربيت جنسى: مبانى، اصول و روشها از منظر قرآن و حديث نویسنده : فقيهى، على نقى جلد : 1 صفحه : 236
و عيش و عشرتهايى كه اينقدر در همهجا بين جوانان شايع است، برحذر
بود، در اين صورت مىتوان بدون چون و چرا، ازدواج را به نفع خود به تأخير انداخت.
با
اطمينان مىتوان گفت: چنانچه مرد بتواند پاكدامن باقى بماند، ازدواج در 25 سالگى
و حتى سى سالگى برايش خيلى زود خواهد بود؛ ولى بايد به خاطر داشته باشيم كه در
پارهاى از موارد، اين كار انجام نمىگيرد. لذا بايد بگوييم كه از بيست سالگى نبايد
ازدواج را منع كرد و يا به فكر ازدواج افتادن را سركوب نمود؛ زيرا در بسيارى از
موارد، ازدواج در چنين مرحله از عمر، درواقع، به منزله گزينش بهتر يكى از دو راه
بدتر است.[1]
البته
اين سخنان، به معناى اين نيست كه به مجرّد اينكه نوجوان، به سن بلوغ رسيد،
مىتواند ازدواج كند؛ زيرا چهبسا فرد، دچار بلوغ زودرس شده و ديگر شرايط ازدواج،
در وى فراهم نيست. لازم به توجّه است كه بايد بين آنچه ما آن را ازدواج زودهنگام
مىخوانيم و ازدواج نابههنگام، فرق بگذاريم. ازدواج قبل از هجده سالگى بايد
نابههنگام خوانده شود. براى آنهايى كه ديرتر بالغ مىشوند، حتى ازدواج در بيست
سالگى هم، خيلى زود و نابههنگام است.
بنابراين،
هم از ديدگاه دين و هم از ديدگاه روانشناسى، ازدواج در اوايل جوانى، مطلوب است و
تأخير انداختن آن، نامطلوب؛ امّا زود بچهدار شدن (بويژه با شرايط سخت اقتصادى و
تغييرات فرهنگىاى كه روزبهروز، بيشتر به سمت فرديتگرايى پيش مىرود)، اصلا
مطلوب نيست؛ زيرا همانطور كه ازدواج، نياز به رشد در جنبههاى مختلف دارد،
بچهدار شدن هم به رشد مضاعف، نياز دارد. فردى كه از نظر اقتصادى، به سختى، توان
تأمين معاش خود و همسرش را دارد، اضافه شدن يك بچّه، زندگى آنها را سختتر هم
مىكند. همينطور فردى كه هنوز به اندازه كافى، رشد پيدا نكرده كه تا حدودى،
خواستههاى خود را با خواستههاى همسرش تطبيق