آنقدر خوانده شده بود كه در خاطرها حك گشته بود و كمترين احتمالى به فراموشى آنها نمىرفت لذا ابن مسعود از نوشتن اين سوره اظهار بىنيازى كرده بود. و با توجه به تكرار اين سوره به دفعات در نمازهاى روزانه قرآنى بودن آن را مسلم گرفته در عين حال آن را ننگاشت[1]. به فرض هم كه ثابت شود ابن مسعود اين سوره را در مصحف خود نياورده است اين لطمه نمىزند؛ چون قرآن بودنش از ضروريات دين و اجماع امت بر آن قائم است. و آيا ننوشتن سورهاى دليل عدم اعتقاد به آن است؟!
اصرار بر اتهام ابن مسعود براى چيست؟
ما فكر مىكنيم اين همه تلاش در جهت اثبات نيامدن سورههايى از قرآن در مصحف ابن مسعود، و نفى سوره حمد از نظر وى[2] (و حتى ايجاد شبهه درباره ابى بن كعب و قرائت حمد) ريشههاى سياسى داشته باشد. ابن مسعود با تصدى زيد بن ثابت براى توحيد مصاحف مخالفت داشت. وى همچنين با خليفه سوم مناقشاتى داشت، همچنين وى حاضر نگرديد مصحف خود را تحويل دهد تا آن را بسوزانند. اينها رقبا و سوداگران سياست را بر مىانگيزد تا عدم صلاحيت ابن مسعود را نشان دهند و وانمود كنند كه ابن مسعود بعد از اين خطاى فاحش صلاحيّت ندارد متصدى نوشتن قرآن شود.- گرچه پيامبر دستور داده بود اگر آيات قرآن را تازه و شاداب مىخواهيد آن را از ابن مسعود فرا بگيريد.
اينجاست كه معناى سخن يزيد بن هارون مشخص مىگردد كه ابن مسعود وفات كرد قبل از آن كه قرآن را جمع كند. اگر يزيد مىتوانست ابن مسعود را تكفير كند اين كار را مىكرد. هر چند كه در سخن خود اشاره و گوشه چشمى به تكفير وى هم دارد.
«بسمله» از قرآن نيست؟!
ادعا مىشود كه قرّاء مدينه، بصره و قراء و فقهاى شام (عدهاى فقهاى كوفه را هم افزودهاند) معتقدند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» در هيچ جاى قرآن آيه قرآنى نيست- حتى در سوره حمد- و صرفا براى فاصلهگذارى ميان سور و تبرك به آن آمده است. اين عقيده