اساس يكى از مذاهب نحوى عرب باشد- بحمد اللّه- ديگر اشتباه و غلطى رخ نداده است.
و اگر هم از اغلاط كاتب باشد خداوند و رسولش- ص- از اين گناه و جنايت كاتب، برى هستند و غلط كاتب را نمىتوان به خدا يا رسول- ص- نسبت داد.
و اگر اين نوع اغلاط را بتوان به قرآن نسبت داد غلط خوانى را هم بايد به قرآن نسبت داد، چون كه غلطنويسى و غلط خوانى هر دو از يك وادى مىباشند. مثلا در مصحف امام- مصحف عثمان- آمده است: ان هذن لساحران[1]، الف تثنيه در اينجا حذف شده است. همينطور است حذف اين «الف» در تلفظ آن در هر جايى و يا كتّاب مصحف نوشتهاند: الصلوة، الزكوة و الحيوة با «واو» و ما هم براى تيمن اين نوع كتابت را حفظ كردهايم[2]».
سپس آبيارى اضافه مىكند: «ما در اينجا ميان رسم الخط كاتبانى قرار داريم كه نهايت سعى خود را كردهاند. در حالى كه خداوند متعال كتاب خود را بيشتر توسط حافظان قرآن حفظ نموده است تا توسط كتّاب مصاحف، و حفظ بر كتابت مقدم است؛ زيرا حفظ، رسم عرب بوده است. و «كتابت» براى تحكيم اين حفظ به وجود آمده است. نه آن كه حفظ براى تثبيت كتابت آمده باشد لذا حفظ بر كتابت مقدم است ...»[3] پايان سخن آبيارى.
حتى خود عثمان كه برنامه توحيد مصاحف را ريخته است به وجود اغلاط در مصاحف اعتراف دارد. روايت شده است هنگامى كه مصاحف نوشته شدند و بر عثمان عرضه گشتند عثمان مواردى از خطا و لحن در آن ديد ولى با تغيير و تصحيح آنها موافقت نكرد. وى گفت: در مصحف آثارى از لحن و خطا موجود است و هنگامى كه از وى درخواست كردند اغلاط را تصحيح كنند گفت: آنها را واگذاريد.
يا گفت:
«دست به اين اغلاط نزنيد. اعراب آنها را تغيير خواهد داد- يا اعراب آنها را اعرابگذارى خواهد نمود-. اگر نويسنده از ثقيف و املاءكننده از هذيل بود چنين اغلاطى در مصحف رخ نمىداد».