[مردم را با حكمت و اندرزِ نيكو به راه پروردگارت بخوان و با بهترين شيوه با آنان مجادله كن.]
قرار نبود كه امروز من نماز جمعه را برگزار كنم. تقدير اين چنين بود. وضع جَوّ هم مساعد نيست. برادران و خواهران عزيز با آن خلوص و صفايى كه دارند، در زير باران تشريف آورده و نشستهاند. من چيزهايى را يادداشت كرده بودم كه به عنوان خطبه امروز، خدمتتان عرض كنم. به دليل ريزش باران، مطالب را خلاصه و فشرده عرض مىكنم كه بيش از حد مزاحم شما نباشم.
در هفته گذشته مطالبى را عرض كردم.
تأييد مطالبِ گفته شده را به طور وسيع و گسترده از اقشار مختلف مردم دريافت كردم.
عرايضى كه گفته شد، ظاهراً مورد تأييد حضرت امام و امت قرار گرفت.[2] من اين گونه دريافت كردم كه علت اين تأييد، آن بود كه اين سخن، تنها سخنِ من نبود؛ بلكه سخن همگان بود.
اين خصلت انسان است، خصلت جامعههاى انسانى و تودههاى مردم است كه وقتى حرف و خواسته خود را از زبان ديگرى مىشنود، آن را به جان مىخرد و تأييد مىكند.
من از تأييد امام و امت دريافتم كه آنچه من عرض كرده بودم، پايگاه مردمى دارد؛ اين حرف مردم بود، من گفتم و مردم هم تأييد كردند.
در دنباله همان مطالب، عرض مىكنم:
برادران عزيز! ما در سطح كشور، مسائل و مشكلاتى داريم. عقيده من و باور من اين است كه ما بايد مردم را در جريان امور قرار دهيم تا مردم به خوبى درك كنند كه در اجتماع چه مىگذرد؛ ولى چگونگىِ طرح كردنِ مسئله، فرق مىكند. يك وقت من مسئله را مطرح مىكنم با اين انگيزه كه جوّى بسازم، مسئلهاى بيافرينم، اوضاعى را در هم بريزم، اشكالى را فراهم كنم؛ اين اسلامى نيست، اين حرام است، اين درست نيست.
يك وقت مسئله و مشكل را مطرح مىكنم تا مردم را به كمك بطلبم؛ مردم با نيروها و
[2]-/ امام خمينى( قدّس سرّه): ... آيا ... اين آقاىموسوى اردبيلى كه چند روز پيش از اين، نماز جمعه آن طور را خواند و آن طور براى ملت دلسوزى كرد، مثل همان رؤساى دادستانى هستند كه سابق بودند؟! ... ر. ك: صحيفه نور، ج 14، ص 83.