كه گاهى براى حلّ مشكلات خودشان، در يك منطقهاى از دنيا، يك بحرانِ برنامهريزى شده و كنترل شده را ايجاد مىكنند تا در پناه و پوشش آن، مشكلات خودشان را حل كنند.
آمريكا در دنيا مشكلاتى داشت؛ از جمله مشكل رقابت اقتصادى با اروپا، مشكل كسرى بودجه، و مشكل باقى ماندنِ صدام پس از جنگ كه در دوره جنگ با ايرانْ او را بسيار تقويت كرده بودند؛ اما پس از جنگ با ايران، آمريكا به چنين صدامِ تقويتشدهاى نياز نداشت. همچنين مشكل كنترل منابع نفت خليج فارس و ...
آمريكا با ايجاد بحران خليج فارس، همه مشكلات خود را حل نمود. مشكل خود با اروپا را حل كرد. قدرتِ مطلقه خود را به سازمان ملل و شوراى امنيت تحميل كرد.
سلاحهاى كهنه و متراكم شدهاش را مصرف نمود. مشكل كسرى بودجهاش را هم برطرف كرد. صدام را نيز تضعيف و نيمه جان كردند.
آمريكا علاوه بر اينها، نيروهاى نظامى خود را هم به منطقه آورد و در كشورهاى اسلامى- در منطقه انرژى دنيا- مستقر كرد.
فاتح مطلقِ جنگ كويت، آمريكا بود. آمريكا در اين جنگ به تمام اهداف خود دست يافت.
بازنده جنگ كويت، كشورهاى اسلامى بودند. اكنون آنها كاملًا گرفتار آمريكا شدهاند و آمريكا مىخواهد آخرين تير خلاص را به قلبِ آنها شليك كند. آن تير خلاص اين است كه مىخواهد امنيت اسرائيل را كه مانند يك بچه نامشروع در اين منطقه گذاشته، تأمين كند و سپس اسرائيل را آقاى مطلقِ منطقه كند تا كشورهاى منطقه، نوكرِ نوكرِ آمريكا شوند؛ زيرا اسرائيل خود نوكر آمريكا است. بنا بر اين نوكر اسرائيل، نوكرِ نوكرِ آمريكا است.
آمريكا مىخواهد امنيت اسرائيل را به دستِ خود مسلمانان تأمين كند. گروهى از فلسطينىها، دستهاى از حكّام مرتجع عرب و دست نشاندههاى آمريكا را دور هم جمع كرده تا با هم مصالحه كنند. دعوا و نزاع را كنار بگذارند و اسرائيل را به رسميت بشناسند و بر خونِ بر زمين ريخته شده ملت مظلوم فلسطين، مُهر ابطال بزنند.
عجيبتر اين كه آمريكا مىگويد كه در اين منطقه، تنها اسرائيل مىتواند سلاحهاى با بُرد بلند را داشته باشد.
يعنى اسرائيل مىتواند سلاحهايى داشته باشد كه به وسيله آنها از تلآويو، تهران را هدف قرار دهد و بكوبد اما ما حق نداريم سلاحى داشته باشيم كه بُردش مثلًا از هشتاد كيلومتر بيشتر باشد و بايد با سلاحهايى مانند تفنگ كلاشينكف از كشورمان دفاع كنيم!
آمريكا به خليج فارس و خاورميانه آمده و اين جنايات را مرتكب شده است.
اكنون كشورهاى عربى و مسلمانان، اين حوادث را مىبينند. خون گريه مىكنند و جگرشان پاره مىشود. اما فعلًا اوضاع، مطابق ميلِ آمريكا پيش مىرود.
دو سه روز پيش، مقام معظّم رهبرى سخنان نسبتاً مشروحى در باره اين حوادث بيان كردند. سخنان ايشان، حرف دلِ هر مسلمانى است كه در دلش يك ذره غيرت اسلامى وجود داشته باشد. (تكبير نمازگزاران)
مسئله مهم اين است كه آيا با انعقاد يك قرارداد، مىتوان امنيت اسرائيل را تأمين كرد؟
ما فرض مىكنيم كه آمريكايىها بتوانند امثال مبارك و صدام را با بوش هماهنگ كنند كه اسرائيل را به عنوان ارباب بشناسند؛ اما با ملتها چه مىكنند؟
آنهايى كه با اسرائيل مقابله مىكنند، ملتها هستند. اگر آقاى عرفاتْ اسرائيل را به رسميت بشناسد، آيا مردم فلسطين هم