از هر قيد و بندى رها نموده، چنين انسانى در زندگى، تنها به دنبال لذتطلبى است؛ زيرا بر اساسِ خودمحورى و ماديگرى، اگر به دنبال لذتطلبى نباشد، ديوانه است.
علم اقتصاد سرمايهدارى بر اساس رفتار يك انسان مادّى و لذتطلب، تنظيم شده است. عملكرد چنين فردى در باره توليد كالاها و خدمات و خريد و فروشِ آنها در بازار، جمعآورى شده است. سپس برخى قوانين كلى از رفتارِ اين فرد مادّىِ مورد نظر انتزاع شده و از مجموعه اين قوانين كلى، اقتصاد علمى و تجربه شده سرمايهدارى، تدوين يافته است.
امروز اروپا بر اساس دانش اقتصادِ سرمايهدارى كه از رفتار يك فردِ لذتطلبِ مادّى انتزاع شده است، اداره مىشود.
آيا يك فرد مسلمان هم در انتخاب و رفتارش مانندِ آن فرد عمل مىكند؟ و بنا بر اين آيا مىتوان دانش اقتصاد سرمايهدارى را بدون تغيير و اصلاح، در جامعههاى اسلامى اجرا نمود؟
يك انسان مسلمان در فرآيند انتخاب، رها و بىبندوبار نيست. او متعهد است و بر اساسِ موازين اسلامى تصميم مىگيرد.
به عنوان مثال، هنگامى كه يك انسانِ مسلمان مىخواهد مالك شود، از همان گام اول، اسلامْ محدويتهايى را براى مالكيتْ تعيين مىكند و مىگويد: از راههايى مانند سرقت، رشوهخوارى، استثمار مردم، خريد و فروش كالاهاى قاچاق و مواد مخدر و ...
نمىتوان مالك شد و از اين راهها، مالكيت به وجود نمىآيد.
در دومين گام، پس از اينكه يك انسانِ مسلمانْ مالك شد، اسلام برخى وظايفِ مالى مانند پرداخت ماليات، خمس و زكاتْ برايش تعيين مىكند.
در سومين مرحله، پس از اينكه يك مسلمان از راههاى مشروع، كسبِ درآمد و ثروت نمود و وظايفِ مالىِ خود را هم انجام داد، باز مكتب اسلام برخى محدويتها براى او تعيين مىكند.
به عنوان مثال، يك مسلمانْ مجاز نيست كه در خرج كردنِ ثروت مشروعِ خود، اسراف و تبذير نمايد؛ بلكه بايد در خرج كردن، اعتدال و ميانهروى را رعايت كند.
بر خلاف يك انسان مادّى كه ويژگىاش لذتطلبى است، ويژگى يك انسان مسلمان، خدا محورى و كسبِ رضايت خداوند است.
انگيزه يك مسلمان در انتخابها و رفتارهاى مختلفش، تأمين خوشنودىِ خداوند است.
خداوند نيز مىفرمايد، اگر مىخواهيد خوشنودى و رضايت من، شامل حال شما شود و از خشم من به دور باشيد، نمىتوانيد هر چه را دوست داشتيد حتى كالاهايى مانند مشروب و هروئين را توليد و مصرف كنيد.
همچنين در مصرف، بايد از اسراف، تبذير و ريخت و پاش، خوددارى فرماييد. علاوه بر اين، نمىتوانيد همه ثروتتان را براى خودتان برداريد؛ بلكه بايد بخشى از آن را هم انفاق كنيد.
خلاصه اين كه: يك مسلمان در زندگى بر اساس موازين شرعى، انتخاب مىكند، تصميم مىگيرد و عمل مىنمايد و در زندگى، بى مبنا و بىبندوبار نيست.
بنا بر اين علم اقتصاد سرمايهدارى كه از رفتار يك فرد مادّى و لذتطلب، انتزاع شده، علمى تجربى است كه قابل اجرا و پياده كردن براى يك انسانِ خداپرست نيست.
براى تنظيم زندگىِ اقتصادىِ يك فرد خداپرست در زمينه توليد و مصرف و توزيع، بايد از اصول و دستور العملهايى غير از اصول علم اقتصاد سرمايهدارى، پيروى نمود.
اكنون روايتهايى در باره موضوع سخنمان برايتان مىخوانم.