من به عنوان مثال، چند نمونه براى شما عرض مىكنم تا شما بيشتر با ماهيت كشورهاى امپرياليستى و حقيقتِ وعدههاى آنها آشنا شويد.
شما مىدانيد كه آلمان غربى يكى از كشورهاى قوى و گردن كلفتِ دنيا است.
همه كشورهاى جهان روى آلمان حساب مىكنند. آلمان غربى در صنعت و تكنولوژى، پيشرفتِ فراوان كرده است.
امروز مردم آلمان شرقى و مردم آلمان غربى مىخواهند كه بايكديگر متحد شوند و يك آلمان واحد را تشكيل بدهند. همه تحليلگران سياسى در اين انديشهاند كه اگر اين دو كشور با هم متحد شوند، سرنوشت اروپاى غربى چه خواهد شد؟ سرنوشت اروپاى شرقى چه خواهد شد؟
آمريكايىها مضطربانه مىگويند: ما پس از جنگ جهانى دوم، آلمان را به دو قسمت شرقى و غربى تقسيم كرديم. اگر اين دو كشور بار ديگر با هم متحد شدند، با ما چگونه رفتار خواهند كرد؟
آلمان چنين كشور قدرتمندى است.
پايتخت كشور آلمان شهر بُن است. آيا شما باورتان مىآيد كه با وجود قدرت آلمان، در شهر بن، محلهاى به نام محله آمريكايىها وجود دارد كه كاملًا زير سلطه آمريكا است؟
در محله آمريكايىهاى شهر بن، مردم به سبك آمريكايىها لباس مىپوشند. مغازهها نيز جنس آمريكايى مىفروشند. نمره ماشينها نيز آمريكايى است. حتى كسانى كه در محله آمريكايىها ساكناند، اتومبيلشان با نمره آمريكايى در سطح شهرِ بن حركت مىكند.
در اين محله، حتى پليس هم پليس آمريكا است. البته در اين محله، گروهى پليس آلمانى هم حضور دارند؛ اما حضور آنها كاملًا ظاهرسازى و تظاهر است؛ زيرا اگر در خيابانهاى اين محله تصادف صورت بگيرد، پليس آلمانى حق ندارد مجرم را جريمه كند و همه جريمههاى رانندگى را پليس آمريكايى بايد تعيين كند؛ زيرا محله، محله آمريكايىها است.
وقتى روسها قسمتى از خاك ايران را اشغال كردند، من بچه بودم. به ياد دارم كه آنها در اردبيل به ما نگفتند كه مأمورهاى كلانترى ايرانى را از سطح شهر جمعآورى كنيد.
در آن دوره، پليسهاى مسلحِ ايرانى در سطحِ شهر حضور داشتند، اما تفنگهاى آنها فشنگ نداشت؛ زيرا به پليسهاى ايرانى فشنگ نمىدادند.
در كنار هر پليسِ ايرانى، يك سالداتِ روس مىايستاد. آن سالدات روسى، هم تفنگ داشت و هم فشنگ داشت، ولى پاسبان ايرانى تفنگش فشنگ نداشت. پاسبان ايرانى و سالدات روس در كوچه و خيابان راه مىرفتند و نگهبانى مىدادند. سالدات روسى امر و نهى و فرماندهى مىكرد، اما لباس سبزِ پليس آن زمانِ ايران را پاسبان ايرانى پوشيده بود!
در قلبِ شهر بن- پايتخت آلمان- آمريكا همين بلا را بر سرِ آلمان آورده است.
آمريكا وقتى با آلمان اين گونه رفتار مىكند، ما چه انتظارى از او داشته باشيم؟!
مگر ظلمها و ستمهايى را كه آمريكايىها در رژيم گذشته به ما كردند، فراموش كردهايم؟ دولتهاى غربى، ماهيتشان ظلم و ستم است.
نمونه دومى را كه براى آشنايى بيشتر با ماهيت ستمگرانه كشورهاى امپرياليستى خدمتتان عرض مىكنم، مربوط به مسئله پناهندگى است.
كشورهاى اروپايى درِ باغِ سبز نشان دادهاند و پى در پى از كشورهاى اسلامى پناهنده مىپذيرند. مىگويند: ماهيانه هزار و پانصد نفر از لبنان، هزار و دويست نفر از كشور افغانستان و تعدادى كمتر از اين دو،