است. دست توانا و منبع قدرتى كه حكومتْ قدرتش را از آنجا مىگيرد، تكيهگاهى كه حكومت به آن تكيه مىكند، امت و مردم است.
در نظام اسلامى، زير سايه حاكميتِ اصول و قوانين عدل و انصاف، تكيهگاه همه امور براى حكومتْ مردم هستند و زندان، تنبيه، فشار، خفقان، استبداد، و تحميلْ هيچ كدام نمىتوانند در نظام جمهورى اسلامى جايى داشته باشند.
اين به آن معنا نيست كه ما مجازات و تنبيه نداريم. مجازات و تنبيه در مسائل كيفرى به جاى خود؛ ما حتماً اينها را داريم و بايد اعمال شوند؛ امّا در مسائل عمومى، در حفظ كيان كشور و در حفظ كيان نظام، تنها منبع قدرتِ لايزال- كه تا آن هست، نظام هست و اگر روزى آن منبع نباشد، نظام نيست- مردم است؛ فكر مردم، قضاوت مردم، رضاى مردم و خوشنودى مردم.
در اين چند سالى كه از پيروزى انقلاب گذشت، ما جز مردم چيزى را در ميدان نداشتيم. همه موفقيتها، همه پيشرفتها با اينها بود. در آينده هم بايد اين اصل را بدون اينكه كوچكترين خدشهاى بر آن وارد شود و بدون اينكه كوچكترين انحراف از اين اصل داشته باشيم، رعايت كنيم و ادامه دهيم.
اين اصلْ اصلى اسلامى، عقلايى، صحيح، درست، تجربه شده و نتيجهبخش است.
بنا بر اين ما بايد همين روش را داشته باشيم.
سپس حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
در انتخاب مشاور، مراقب باش كه شخص ترسو و جبون را به مشاوره بر نگزينى! مشورت با اين گونه اشخاص، قدرت تصميمگيرىِ تو را از بين مىبَرَد.
من يك وقتى در باره ويژگىهاى امام امت فكر مىكردم و اينكه ايشان نسبت به رهبرهاى ديگرِ جهان كه در انقلابات بودهاند، چه امتيازهايى دارد؛ چيزهاى زيادى به نظرم رسيد.
آنچه نظر مرا جلب كرد، قدرت فوق العاده ايشان در تصميمگيرى براى مسائلى است كه همه در آنها متحيرند و مسئله آنچنان پيچيده و مبهم و اشكال آميز به نظر مىرسد كه انسان هر قدر مىكوشد كه فكر كند و تصميم بگيرد، جرأت نمىكند.
اين رهبر عظيم الشأن به روشنى و صراحتْ تصميم مىگيرد و دستور قاطع مىدهد، بدون اينكه كوچكترين خدشهاى از ترديد و ابهام در اين تصميم باشد. اين يكى از آن امتيازات بسيار مهمّ امام است در كنار امتيازات ديگر.
در طول اين مبارزات، مواردى پيش آمد كه همه در تحيّر بودند و ايشان نه تنها در تحيّر نبود، بلكه تصميم خود را گرفت و انقلاب را پيش بُرد. موارد اينچنين، يكى و دو تا نيست؛ خيلى زياد است.
شايد هر يكى از شماها موارد زيادى از اين نوع را در نظر داشته باشيد.
يكى از آن موارد خيلى مهم، مسافرتِ حضرت ايشان از پاريس به ايران بود.
در آن روز، در آن لحظه تاريخى، با شرايط آن موقع، شايد كسى بوده كه مثل ما فكر نمىكرده و مىگفته ايشان بهتر است تشريف بياورند؛ امّا تا آنجا كه ما در آن وقت در جريان قرار داشتيم و با اشخاص در تماس بوديم، حتّى يك نفر به خود جرأت نمىداد كه اين را تصديق كند.
حتّى در تهران، شوراى انقلاب تصميم گرفت دو نفر را خدمتِ ايشان بفرستد كه مطالبى را از نزديك به ايشان عرضه كنند.
تلفنى تماس گرفته شد؛ امّا بعد از لحظاتى يا ساعاتى خبر آمد كه امام فرمودند: آن دو نفر را كه مىخواهند بفرستند، نفرستند! و آنها هم نيايند! و امام هم به طرف فرودگاه حركت فرمودند. اين يكى از موارد ظهور