زيرا اگر بگويند كه در دوران غيبت، اسلام تعطيل شده است، معنايش اين است كه در اين دوره، اداره امور مسلمانان به كافران و مشركان و مستكبران سپرده شده است و انشاءالله پس از ظهور حضرت مهدى عليه السلام، اسلام دوباره احيا مىشود و ايشان احكام اسلام را اجرا مىكنند.
خلاصه سخن من اين است كه شركت در انتخابات و رأى دادنْ علاوه بر اينكه داراى منافع و آثار مثبتِ اجتماعى است، مطابق با موازين عقلى و شرعِ مقدس اسلام نيز مىباشد.
شركت نكردن در انتخابات، هر چند زير پوشش يك چنين شبهاتى باشد، فرار از تكليف، پشت كردن به نظام و ضربه زدن به نظام است.
متأسفانه برخى از افراد، بسيار كوتاه فكر هستند. بعضى از اين افراد چون سهمى از انقلاب به آنها نرسيده است، يا با فلان آقا رابطه بدى دارند و مىخواهند از او انتقام بگيرند، به كلّ نظام ضرر مىزنند.
اين گونه افراد، اين اشكالها را مطرح مىكنند و مىگويند: ما در جواز شركت در انتخابات و رأى دادن، شبهه شرعى داريم؛ بنا بر اين در انتخابات شركت نمىكنيم.
انگيزه اين افراد از طرحِ اين گونه شبههها اين است كه مىخواهند به انقلاب و نظام ضربه بزنند و در عين حال، آشكارا در مقابل نظام و انقلاب، جبهه نگيرند كه از ديدِ عمومِ مردمْ مطرود و منفور نشوند. به همين خاطر در پشتِ چنين شبهههايى سنگر مىگيرند.
ما همه ديديم كه حضرت امام بارها در انتخابات شركت فرمودند و رأى خود را به صندوق اخذ آراء انداختند. مراجع زنده ما هم در انتخابات شركت مىكنند و رأى مىدهند.
براى جواز شركت در انتخابات، چه شاهدى بالاتر از اين؟!
اگر كسى واقعاً توان علمى لازم براى تحليل و استدلال پيرامون اين مسئله را نداشته باشد، آيا مىتواند با يك شبهه بى پايه و ضعيفْ در مقابلِ اين همه فقها، علما و دانشمندان دينى قد عَلَم كند؟ با آنان مخالفت كند و از يك تكليف مسلّمِ شرعى فرار كند و با وجود اين، اظهار مقدس بودن و احتياط در مسائل شرعى هم بكند؟!