[اگر بر شما زخمى رسيد، به آن قوم نيز همچنان زخمى رسيده است و اين روزگارى است كه هر دم آن را به مرادِ كسى مىگردانيم ...]
مهم اين است كه انسان در اين درگيرىها، حوادث را به نفع جريانِ خودش تغيير بدهد.
اين مختصرى از تاريخ صدر اسلام بود كه مىخواستم بيان كنم.
پس از مقدمه تاريخى كه گفتم، اكنون چند تذكر خدمتتان عرض مىكنم.
برادران و خواهران گرامى! اگر من بخواهم شما را از تمام موارد با انقلابِ صدر اسلام مقايسه كنم، بسيار طول مىكشد.
تنها چند مورد را مقايسه مىكنم.
اكنون كه انقلابى به اين عظمت و در حدّ يك اعجازِ تاريخى رخ داده است، وحشتِ من از اين است كه ما نيز گرفتار مسائلى شويم كه امتهاى پيش از ما گرفتارِ آن شدند و در نتيجه آن مسائل، نتوانستند به پيروزى نهايى برسند.
يكى از گرفتارهاى امتهاى پيشين، اختلاف كلمه بود. شما مردم، انقلاب بسيار بزرگى كردهايد. انقلاب به اين عظمت، با يارىِ خداوند و هدايتِ رهبر انجام شد.
اين انقلاب، پايههايى دارد كه بايد حفظ بشود تا انقلابْ تداوم يابد. اولين پايه انقلاب، وحدتِ كلمه است. در دورههاى مختلف، ما گرفتار طاغوت و طاغوتيان، التقاطىها و چپ و راست و طرفدارانِ آنها بوديم. يك به يكِ آنها را پشتِ سر گذاشتيم.
بَعد گرفتار ليبرالها شديم. آن گرفتارى هم تمام شد. امروز الحمد للّه در امّت اسلامىِ ما از آن گرفتارىها، اثر قابل اعتنا و قابل توجهى باقى نمانده است. امروز، روزى است كه ما بايد حرف و راه و فكر و همت و كوششمان يكى باشد. اگر امروز يك دست نباشيم، پس چه بايد بكنيم؟ باندبازىها را شروع كنيم؟
دستهبندىها را شروع كنيم؟ اگر باندبازى در بين ما وجود داشته باشد، بدانيد كه باندبازى ضربهاى داخلى است كه از درون بر انقلاب ما وارد مى شود.
ضربه باندبازى مثل موشكباران نيست كه انسان به پناهگاه برود و جانِ خودش را نجات بدهد. هر جا برويم، ضربه و آسيبِ باندبازى، ما را رها نمىكند.
دومين آفت و خطر انقلاب، سهم خواستن از پيروزى انقلاب است. در جنگ احد در