حضرت رسول اكرم و حضرت امام حسن و امام رضا- صلوات اللّه عليهم اجمعين- است.
چند تذكر نيز عرض خواهم كرد.
در تمام مراحل انقلاب اسلامى ايران، از آغاز تا كنون، همواره شعار و هدف ما، حكومت مستضعفين بوده است، به طورى كه همان گونه كه انقلاب ما يك پسوندِ «اسلامى» دارد و انقلاب اسلامى ايرانْ ناميده مىشود، يك پسوند «مستضعفين» هم دارد و حكومت مستضعفين ايران، ناميده مىشود.
بويژه اكنون كه الحمد للّه دولت ما هم لقب دولت مستضعفين گرفته و مورد تأييد مجلس و نمايندگان محترم و حضرت امام و مسئولان رده بالاى مملكت هم مىباشد، مناسب است كه در اينجا مقدارى در باره استضعاف، مستضعف، حكومت مستضعفين، اركان اين حكومت و شرايط اين حكومت، بحث كنيم.
استضعاف انواع مختلفى دارد كه عبارتاند از: استضعاف فكرى- فرهنگى، استضعاف سياسى و استضعاف اقتصادى.
در فرهنگ اسلامى، هر فردى كه يكى از انواع استضعاف در او وجود داشته باشد، «مستضعف» ناميده مىشود. اكنون در كشور ما، هر سه نوع مستضعف وجود دارد؛ اما وقتى مىگوييم: حكومت مستضعفين، آنچه بيشتر مورد نظر است، مستضعفينِ اقتصادى است، يعنى آنها كه از نظر اقتصادى و مالى به ضعف كشيده شدهاند.
در دنياى امروز، مصاديق مستضعفين اقتصادى به طور عمده، عبارتاند از:
طبقه كارگر، دهقان، روستانشين، خوشنشين و پيشهوران جزء كه اينها اكثريت قاطعِ ملت را تشكيل مىدهند؛ طبقه مستضعف، اينها هستند.
معناى حكومت مستضعفين اين است كه حكومت در حدّ كمال، با تمام وجود و تمام مظاهرش، در دست مستضعفين باشد.
يعنى وزرا، وكلا، مديران كل و مسئولان ردههاى بالا، تا آنجا كه ممكن است، از طبقه مستضعفين باشند و از اين جهت هيچ تفاوتى بين قواى سهگانه نيست و همه آنها بايد در دست مستضعفين باشد.
علت اين ركن و شرط حكومت مستضعفين هم كه ذكر كرديم، بسيار روشن است؛ زيرا از قديم گفتهاند:
«سير از گرسنه خبر ندارد». اگر قرار باشد، حكومت مستضعفين با مسئولان مستكبر اداره شود، هدف از حكومت مستضعفين كه برپايىِ حق و عدالت اجتماعى است، به دست نخواهد آمد.
پس شرط اول حكومت مستضعفين، اين است كه تا آنجا كه مىتوانيم بايد اجرا و اداره امور را به جاى شاهزادگان و اشرافزادگان، به روستازادگان و كارگرزادگان بسپاريم؛ زيرا آنها گرسنگى را ديدهاند، مزه آن را چشيدهاند و با تمام وجودشان آن را لمس كردهاند و مىفهمند كه شرمنده اهل و عيال، واماندگى و گرفتارى چه معنايى دارد. اين شرط، ركن اولِ حكومت مستضعفين است.
براى تحقق حكومت مستضعفين، تنها تغيير مسئولان و اينكه افراد و عناصر اجرايى و ستادها از طبقه مستضعفين باشند، كافى نيست؛ بلكه قانون هم بايد در جهت منافع مستضعفين باشد. اين امر، ركن دومِ حكومتِ مستضعفين است.
به عنوان مثال، عدهاى از وابستگان رژيم شاه كه جرمهاى بزرگى در زمان حكومت رژيم پهلوى، مرتكب شده بودند؛ همزمان با انقلاب، از ايران فرار كردند و به خارج رفتند. اين افراد، تا آنجا كه مىتوانستند، ثروتِ اين مملكت را به صورتِ ارز در آوردند و با خود بردند.