خطبه اول، مقدارى طولانى شد؛ بنا بر اين خطبه دوم را به طور مختصر، خدمتتان عرض مىكنم.
انقلاب ما، يك تحول اجتماعىِ بسيار مهم است. در باره اهميت انقلاب اسلامى ايران، مطالب زيادى گفته شده است. اخيراً يكى از شخصيتهاى مهمّ نظام سياسى آمريكا كه مدتى هم رئيس «سيا» بوده، كتابى در باره مهمترين مسائل سياسى آمريكا نوشته است.
چكيده اين كتاب، به صورت مقالهاى در آمده و منتشر شده است.
1- جنگ اتمى، 2- حمايت از اروپاى غربى و كره جنوبى، 3- دخالت در كلّ دنيا بويژه كشورهاى بىطرف». سپس نويسنده مىگويد: «هر چند جنگ اتمى و حمايت از اروپاى غربى و كره جنوبى، براى آمريكا بسيار مهم است؛ اما مهمتر از اينها، مسئله ملتها است، مانند ملّت ايران».
آمريكا تصميم گرفته است براى حفظ قدرت استكبارى و طاغوتىاش، با انقلاب اسلامى ايران مبارزه كند و در اين راه، از هيچ كارى روىگردان نيست؛ درست مانند كسى كه بالاى منار باشد و براى اينكه رقيبش را پايين بيندازد، دستِ او را بگيرد و بپرد پايين؛ خودش را بكُشد تا اقلًا پاى رقيب را بشكند.
آمريكا و مزدورانش حاضر هستند هر بلايى بر سر خودشان بياورند تا صدمهاى به ايران بزنند و مثلًا ايران نتواند نفت بفروشد و ارز به دست آوَرَد. اين عربها تنها چيزى كه داشتند، شعار مخالفت با اسرائيل بود؛ اما وقتى ايران در سازمان ملل متحد، پرچمدار اخراج اسرائيل شد، عراق حتى رأى به اخراج اسرائيل هم نداد.
آمريكا و همدستانش، تا كنون از هيچ شيطنتى عليه ما كوتاهى نكردهاند. با وجود اين، وقتى به مسئله جنگ مىرسند، شروع به اظهار دلسوزى و نگرانى براى ايران مىكنند؛ مانند دلسوزىِ يك مادر براى فززندش بىتابى مىكنند كه چرا ايران صلح نمىكند؟
چرا اين قدر جوانهاى ما كشته مىشوند؟
چرا خانههاى ما خراب مىشوند؟ چرا اين قدر خسارت بر ما وارد مىشود؟
الان دولتهاى عراق، آمريكا، مصر، كويت، هند، تركيه، پاكستان، اردن، شوروى و ... مجموعاً در حدود پنجاه و پنج كشور، تلاش و فعاليت مىكنند كه صلح را به ما تحميل كنند.
اينها صلح را نمىخواهند، اينها صدام را مىخواهند. اينها مىگويند: صدام بماند، بَعد هر چه مىخواهد بشود، بشود.
هدف آنها تنها حفظ صدام است.
ما در مقابل حرفهاى اين پنجاه و پنج كشور، يك حرف داريم و آن اين است كه:
ما خاك نمىخواهيم، ما آب نمىخواهيم، ارتفاعات هم نمىخواهيم؛ اگر ما باشيم و ملت عراق، خسارت هم نمىخواهيم.