روستاها و شهرها و در جاهاى ديگر، امروز و فردا كردن، دست به دست ماليدن، غير مسئولانه با مسائل برخورد كردن و دفع الوقت نمودنْ حاكم باشد؛ اگر آن حالتِ روحى و آن عشق و علاقه به خدمتِ صادقانه را از دست بدهيم، آينده كشور و انقلاب چه خواهد شد؟
خطر دوم كه به نظر من، كمتر از خطر اول نيست و شايد هم مهمتر از آن باشد، از دست دادن نيروها است. به لطف و عنايت خداوند، قبل از پيروزى انقلاب و بعد از آن، از سال 1340 ه. ش. تا كنون، نيروهاى زيادى جذبِ انقلاب شدهاند.
اين نيروهاى صادق و صميمى، همواره و در شرايط گوناگون، با دل پر اميد، با نشاط و فداكارى و با احساس مسئوليت، در راه انقلاب و در راه به ثمر رسانيدنِ اهداف انقلاب تلاش كردهاند و كار مىكنند.
نگرانى من از اين است كه عملكرد و روش برخورد ما با اينها به گونهاى باشد كه اين نيروهاى صادقِ انقلاب، دلسرد و نااميد شوند و خداى ناكرده با احساس بدبينى، صحنه را ترك گويند. اگر خداى ناكرده چنين حادثهاى پيش بيايد، فاجعه و مصيبتِ بسيار بزرگى خواهد بود.
يك بخش بسيار مهمى از نيروهاى صادق و فداكار انقلاب، انجمنهاى اسلامى هستند.
انجمن اسلامى، يك نهاد انقلابىِ جوشيده از انقلاب مردمى بود، از درون مردم جوشيد، بالا آمد و كار كرد. انجمنهاى اسلامى در كارخانهها، دانشگاهها، مراكز كار، بازار و جاهاى ديگر، خدمات ارزندهاى انجام دادند.
مىگوييم: انجمنهاى اسلامى چشمِ انقلاب و نيروى قدرتمندِ انقلاب هستند؛ اما متأسفانه گاهى اوقات، برخوردى با آنها مىشود كه نااميد و مأيوس مىشوند و اين جمله را تكرار مىكنند كه بچههاى مذهبى را كنار مىگذارند. هر چند اين جمله، واقعيت ندارد؛ اما از احساس و برداشتِ آنها خبر مىدهد كه بچههاى مذهبى را كنار مىگذارند.
اگر كم كم اين احساسْ جا بيفتد، چه خواهد شد؟ اگر اين انجمنهاى اسلامى در اين مجتمعها- از كودكستان تا دانشگاه، از روستا تا كارخانه و بازار- وجود نداشته باشند، چه خواهد شد؟ آيا خلأ به وجود نمىآيد؟
من نمىتوانم اين پرسشها را به اين آسانى پاسخ گويم و فكر نمىكنم كسى بتواند اين پرسشها را به آسانى پاسخ دهد.
البته هر نهاد و ارگانى در تاريخ وجود و فعاليتش، اشتباهاتى را مرتكب مىشود؛ اما من معتقدم به جاى برخوردِ حذفى، بايد آنها را اصلاح كرد. ما بايد عقيدهمان اين باشد كه آنها را اصلاح كنيم.
اگر عامل نفوذى در آنها وجود دارد، عوامل نفوذى را شناسايى و پاكسازى كنيم.
اگر در كار مديريتْ دخالت مىكنند و با مديريت درگير هستند، بايد توجيهشان كنيم و به آنها بگوييم: برادر و خواهر گرامى! شما در كار مديريت، دخالت نكنيد و مديريت را تضعيف نكنيد.
فكر نمىكنم كه اين اصلاحات، معادله چهار مجهولى و غير قابل انجام و حل باشد.
اگر ما به جاى اصلاح انجمنهاى اسلامى، در پىِ حذفِ آنها باشيم؛ آن وقت به جاى حلّ مسئله، راهى را انتخاب كردهايم كه فردا نمىتوانيم آن را ادامه دهيم. حذفِ اين گونه نهادها براى آينده انقلاب و مملكت، بسيار خطرناك است.
بخش ديگرى از نيروهاى فداكار انقلاب، هستههاى گزينش هستند. همه ما مىدانيم كه در سال 1358 و سال 1359 ه. ش. از نظر وجود عوامل نفوذى، با چه مشكلاتى روبرو بوديم و در دانشگاهها و مدارس و ادارات و