جوان هنوز جاى پاى خود را محكم نكرده است كه دوران پيرى از راه مىرسد؛ آيا هدف از اين دستگاه بزرگ و عظيم اين بوده كه اين موجود چند روزى در اين جهان آمده و اين دورانها را همراه با رنجهايش تحمل نموده با صرف مقدارى غذا و پوشيدن تعدادى لباس نابود گشته و همه چيز پايان يابد؟ آيا در اين صورت آفرينش انسان بيهوده نيست؟ آيا هيچ عاقلى اين همه تشكيلات عظيم را براى چنين پايان و مقصدى تنظيم مىنمايد؟
مطالعه اين جهان باعظمت به تنهايى دليل بر اين است كه اين جهان مقدمهاى براى عالمى گستردهتر، جاودانى و ابدى است. و تنها وجود چنين جهان گستردهاى است كه مىتواند به زندگى ما معنا و مفهوم بخشد و آن را از پوچى در آورد. اينجاست كه آنها كه اصل معاد را قبول ندارند، اعتراف به پوچى اين زندگى مىكنند، تا جائى كه گروهى از آنها اقدام به خودكشى و نجات از اين زندگى بىمعنا را مايه افتخار مىشمرند! ولى آن كس كه به خداوند و حكمت بىپايان او ايمان دارد، زندگى اين جهان را مقدمهاى براى زندگى جاويدان سراى ديگر مىداند.
قرآن مجيد در يك جمله كوتاه و پر مغز مىفرمايد: «آيا گمان كرديد كه شما را بيهوده آفريدهايم و شما به سوى ما باز نمىگرديد»[1].
ب- برهان عدل
دقت در نظام هستى و قوانين آفرينش نشان مىدهد كه همه چيز آن منظم و حساب شده بوده و هر چيزى در جاى خود قرار گرفته است و از