همان صورتى كه در 1400 سال قبل در محيط تاريك «حجاز» تجلى كرد، امروز نيز بر ما نورافشانى مىكند؛ بلكه با گذشت زمان و پيشرفت علم و دانش امكاناتى براى ما فراهم شده است كه بتوانيم استفاده بيشترى از آن ببريم.
نكته مهم آن كه: امور خارقالعادهاى كه از پيامبران به عنوان گواه صدق آنها ديده شده معمولًا جنبه جسمانى دارد، مانند شفاى بيماران غير قابل علاج، ولى الفاظ قرآن كه از همين حروف و كلمات معمولى تركيب يافته و در اعماق جان انسان نفوذ كرده، روح انسان را صيقل مىدهد، معجزهاى است كه با مغزها و انديشه و احساسات انسان سروكار دارد. بديهى است كه برترى چنين معجزهاى بر معجزات جسمانى احتياج به توضيح ندارد.
قرنهاست كه اين كتاب از مخالفان خود درخواست مقابله به مثل نموده و گفته است هر كه مىتواند مثل اين كتاب را يا ده سوره مثل اين كتاب را و يا لااقل سورهاى مثل سورههاى اين كتاب را بياورد، اما كسى نتوانسته چنين عملى را انجام دهد، با اين كه در مكه و مدينه مسيحيان و يهوديان سرسخت و متعصبى بودند كه براى تضعيف مسلمانان از هر فرصتى استفاده مىكردند و همچنين منافقانى كه در بين مسلمانان وجود داشتند و براى از بين بردن اسلام از هيچ كارى دريغ نمىكردند، اما آنها دست به چنين كارى نزدهاند، بر عكس با شنيدن آيات زيبا و شيواى اين كتاب عدهاى از دانشمندان يهودى و مسيحى به اسلام گرويدند.
آنچه باعث شگفتى انسان مىگردد آن است كه آورنده اين كتاب فردى است «امّى» كه در مكتب خانه و مدرسه درس نخوانده و از محضر