responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ره توشه نوجوانان نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 70

براى آنها دعا مى‌كرد، بر بدنش سنگ مى‌زدند و خاكستر داغ بر سرش مى‌ريختند و او براى هدايت آنها دست دعا به درگاه خدا برمى‌داشت.

بسيار متواضع بود به طورى كه روى زمين مى‌نشست و روى زمين غذا مى‌خورد و كارهاى خانه را خودش انجام مى‌داد؛ مثلًا گاهى درب خانه را خودش بر روى افراد باز مى‌كرد، گوسفند را خودش مى‌دوشيد، چون خدمتكار او از گرداندن آسياب دستى كه در آن زمان در خانه‌ها وجود داشت خسته مى‌شد آن حضرت او را كمك مى‌كرد؛ هيچ گاه براى امور دنيوى خشمناك نشد و غضب او فقط براى خدا بود؛ با فقرا و طبقه افتاده هم‌غذا مى‌شد، و افراد صالح و دانشمند را احترام مى‌نمود؛ در خوراك و پوشاك بين خود و خدمتكارانش فرقى نمى‌گذاشت، به هر كه مى‌رسيد سلام مى‌كرد، و در هر مجلس كه مى‌نشست به ياد خدا بود، بيشتر رو به قبله مى‌نشست؛ اگر كسى براى انجام كارى به او احتياج داشت زود حركت مى‌كرد و به دنبال كار او مى‌رفت؛ ميهمان را احترام مى‌كرد و گاهى عبا و رداى خود را روى زمين مى‌انداخت تا ميهمان روى آن بنشيند.

روزى شخصى در حال سخن گفتن با آن حضرت به واسطه عظمت وى مى‌لرزيد، حضرت فرمودند: چرا از من مى‌ترسى، من كه پادشاه نيستم.

به راستى كه او اسوه و الگوى كامل اخلاق و انسانيت براى بشر بود؛ آن گونه كه خود فرموده بود: «من به پيامبرى مبعوث شدم تا فضائل اخلاقى را تكامل بخشيده، به نقطه اوج خود برسانم.»[1] آيا بالاتر از اين گذشت و مردانگى وجود دارد كه وقتى مشركين جنايتكار- كه ساليان دراز


[1]- بحارالانوار، ج 16، ص 210- بيقهى، السنن الكبرى، ج 10، ص 192

نام کتاب : ره توشه نوجوانان نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 70
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست