براى اثبات عدالت خداوند و اين كه او در حق كسى ظلم نمىكند به دو دليل عمده زير مىتوانيم استدلال نماييم: 1- فردى كه به ديگران ستم مىكند كارش از چند حالت خارج نيست:
يا اين است كه بدى و زشتى اين كارش را درك نمىكند و لذا نسبت به ديگران ستم روا مىدارد، و يا اين است كه مىداند اين كارش ناپسند و زشت است ولى مىبيند به چيزى محتاج است كه دردست ديگران است و او آن چيز را ندارد و لذا براى رسيدن به آن در حق ديگران ظلم و ستم مىكند و به زور آن را از آنها مىگيرد، و يا اين كه نيازى به آنچه در دست ديگران است ندارد ولى براى انتقامگيرى از آنها يا به خاطر هوسرانى، در حق آنها ظلم مىنمايد. هر ستمكارى يكى از اين انگيزهها را براى انجام كار ظالمانه خود در نظر دارد؛ اما پروردگار جهان ظلم نمىكند، زيرا اولًا جهل و نادانى در او راه ندارد و به تمام خوبىها و زشتىها آگاه است، و ثانياً او موجودى است بىنياز و مجبور نيست براى به دست آوردن چيزى در حق صاحب آن ظلم كند، و بالاخره او نيازمند انتقامگيرى نيست و كار لغو و بيهوده و بدون حكمت هم انجام نمىدهد تا اين كه بخواهد دچار بىعدالتى گردد.
2- عقل هر فردى درك مىكند كه ظلم عمل ناپسندى است. پيامبران و