پاسخ: در فرمايشات گرانبهايى كه از پيشوايان دين به دست ما رسيده است حقوقى كه استاد به گردن شاگرد دارد به خوبى بيان شده كه در اين جا همراه با مختصر توضيحى به ذكر آنها مىپردازيم: 1- زياد از او سؤال نشود به طورى كه او را خسته نمايد، زيرا كه استاد همچون نخل و درخت خرماى پر ميوهاى است كه انسان بايد منتظر بماند تا زمانى كه ميوهاى را بر انسان بيفكند، نه اين كه براى چيدن ميوه با سنگ و چوب به آن حمله گردد.
2- اگرچه سؤال كليد فهم حقايق است و به همين دليل كسانى كه كمتر مىپرسند كمتر مىدانند، ولى نبايد با پرسش از مطالبى كه هيچ فايدهاى ندارد وقت استاد را ضايع كرد. حضرت على عليه السلام كه خود معدن علم بود گاهى دست بر سينه مىنهاد و مىگفت: «در اين سينه دانش بسيارى نهفته است، اگر فراگيرندهاى براى آن مىيافتم.»[1] و گاهى مىفرمود: «اى مردم قبل از اين كه مرا از دست بدهيد مطالب و سؤالات خود را از من بپرسيد.»[2] حال در چنين شرايطى اگر فردى سؤال كند: اى على! تعداد موهاى سر و صورت من چقدر است؟[3] آيا اين قدرناشناسى نسبت به بزرگترين مربى و استاد جامعه نمىباشد؟
3- وقتى استاد مطلبى را بيان كرد براى ستيزهجويى با او مرتب از سخن اين و آن نبايد خبرداد و كلام ديگران را به رخ او كشيد؛ مثلًا نبايد بگوييم: استاد كلام شما درست نيست چون فلانى اين طور گفته است.