445 - امام عليه السّلام (در نكوهش فخر و خود خواهى) فرموده است
(1) پسر آدم را چه با فخر و نازيدن كه اوّل او منى و آخر او مردار بد بو است، نه خود را روزى مىدهد و نه مرگ خويش را دفع مىنمايد.
۴۴۶ و قال عليه السلام الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ.
446 - امام عليه السّلام (در باره توانگرى و بىچيزى حقيقىّ) فرموده است
(1) توانگرى و بىچيزى پس از بيان حال و نمودن كردار است (در روز قيامت) بر خدا (توانگر حقيقىّ كسى است كه روز رستخيز پاداش الهىّ و بهشت جاويد بهره او گردد، و بينواى حقيقىّ كسى است كه در آنروز بعذاب و كيفر خدا گرفتار باشد).
447 - از امام عليه السّلام پرسيدند بزرگترين شعراء كيست آن حضرت (در باره امرء القيس) فرمود
(1) شعراء نتاختهاند در يك دسته اسبهاى گروبرى تا پايان كمال آنها نزد ربودن نى گرو شناخته شود (شعر شعراء بيك روش نيست كه بتوان يكى را بر ديگرى برترى داد) و اگر ناگزير بوده و چاره نباشد جز برترى دادن پس پادشاه گمراه برتر است (سيّد رضىّ «رحمه اللّه» فرمايد:) مراد حضرت از ملك ضلّيل امرء القيس است (و اينكه او را پادشاه خوانده براى خوبى شعر او است، و اينكه او را گمراه خوانده بجهت آنست كه كافر و فاسق بوده).