و قسمتى از اين نامه و پايان آنست (در نكوهش دنيا و ستودن پارسايان
و كسانيكه دل بآن نبسته از كار خدا غافل نماندهاند):
10- اى دنيا از من دور شو كه مهارت بر كوهانت است (مهارت را به گردنت انداخته ترا رها كردهام) من از چنگالهايت جسته، و از دامهايت رسته، و از رفتن در لغزشگاههايت (گمراهيهايت) دورى گزيدم. كجايند كسانيكه به بازيها و شوخيهايت گرفته فريبشان دادى، كجايند مردمانى كه به زينت و آرايشهايت در فتنه و گمراهيشان انداختى؟ اينك ايشان گروگان گورها و فرو رفته در لحدها هستند! 11- سوگند بخدا اگر تو شخصى بودى ديدنى و كالبدى محسوس حدود (كيفرهاى) الهىّ را بر تو اجرا مىنمودم به سزاى بندگانى كه بسبب آرزوها فريب دادى، و مردمانى كه در پرتگاهها (ى