بشر است نه خصوص امام حسن عليه السّلام تا گفته شود: بعضى كلمات اين وصيّت نامه مانند عبد الدّنيا و تاجر الغرور با شأن امام و مقام عصمت مناسبت ندارد، پس ناچار بايستى در صدد تأويل بر آمد يعنى از معنى ظاهر اين كلمات چشم پوشيد و بمعنى كه در ظاهر مستفاد نيست متوجّه گرديد، در صورتيكه اگر روى سخن با افراد بشر باشد بتأويل نياز نداريم، زيرا خاندان عصمت و طهارت را اگر چه خداوند از هر عيب و نقصى دور و آراسته قرار داده، ولى ايشان هم بدستور حقّ تعالى خود را نستوده در ظاهر خويشتن را مانند ديگران مىنمايانند، و با وجود اين شارح بحرانىّ «رحمه اللّه» از ابو جعفر ابن بابويه قمىّ «عليه الرّحمة» روايت كند كه امام عليه السّلام اين وصيّت را براى فرزند خود محمّد ابن حنفيّه نوشت):
(اين وصيّت نامه) 1 از پدرى كه نزديك به نيستى و مرگ است، به (گذشت و سختيهاى) زمان اعتراف كننده، پشت كرده بعمر و زندگى (زيرا سنّ مبارك آن حضرت از شصت تجاوز كرده بود و شصت نصف عمر طبيعىّ است و چون كمتر كسى عمر طبيعىّ را دريابد، و اگر هم بعمر طبيعىّ برسد پس بعد از شصت سال هر چه بماند كمتر از گذشته است، بنابر اين بعد از شصت سال شخص بعمر پشت كرده) تسليم به (گرفتاريهاى) روزگار، بد بين بدنيا، ساكن در خانههاى مردگان، كوچ كننده از آنها فردا (روز مرگ نزديك) به فرزند آرزو كننده آنچه (هدايت و راهنمائى مردم كه) در نمىيابد، رونده براه نابود شدگان (مردهها) هدف بيماريها (ى گوناگون) و در گرو روزگار، و آماجگاه مصيبتها و اندوهها، و بنده دنيا (گرفتار رفتار ناهنجار آن) و سودا كننده (سعادت و نيكبختى خوبان و شقاوت و بدبختى بد كرداران) سراى خدعه و فريب و وام دار نابوديها (بيماريها و پيشآمدهاى مرگ آور كه مانند بستانكار تا وام خود را از بدهكار نگيرد دست بر ندارد) و گرفتار مرگ (كه رهائى از آن ممكن نيست) و هم سوگند رنجها، و همنشين اندوهها (زيرا چون شخص از رنج و اندوه جدا نمىشود مانند آنست كه با آنها هم سوگند و همنشين است) و نشانه آفتها و دردها، و بخاك افتاده خواهشها، و جانشين مردگان (كه بآنان خواهد پيوست).
2 پس از اين، در آنچه دانستم از پشت كردن دنيا از من، و سركشى روزگار بر من، و رو آوردن آخرت بمن، چيزى است كه مرا از ياد غير و كوشش بآنچه پى من است (از خانه و دارائى و فرزند)