قمار را زير بساطى مىنهاد و بر هم مىزد تا آواز دهد، و گاه بود كه از آواز دانسته مىشد كه تيرى در بين آنها بيگانه است) 3 اى انسان آيا بالنگى خود نمىايستى، و كوتاهى دستت را نمىشناسى، و عقب نمىروى در جائيكه ترا قضاء و قدر عقب خواسته؟! (چرا پا از گليم خويش بيرون نهاده با عار و ننگ سر به زير نمىافكنى) پس زيان شكست يافتن شكست خورده و سود فيروزى فيروزمند بر تو نيست، و تو بسيار در بيابان گمراهى رونده و از راه راست پا بيرون نهادهاى، 4 نه بجهت آگهى دادن بتو (و خودستايى) بلكه براى نعمت خدا (كه بمن عطاء فرموده) مىگويم: آيا نمىبينى (نمىدانى) گروهى از مهاجرين و انصار در راه خدا كشته شدند، و همه را شرافت و بزرگوارى است تا اينكه شهيد ما (حمزة ابن عبد المطّلب در جنگ احد) كشته گرديد، گفته شد (در باره او حضرت پيغمبر فرمود): سيّد الشّهداء يعنى آقا و مهتر كشتگان در راه خدا، و رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله- هنگام نماز خواندن بر او، او را به گفتن هفتاد اللّه أكبر تخصيص داد؟ (زيرا بعد از اتمام نماز گروه ديگرى از فرشتگان حاضر مىشدند پيغمبر اكرم هم دوباره با ايشان بر او نماز مىخواند، و اين از خصائص حضرت حمزه- رضى اللّه عنه- است) و آيا نمىبينى (آگاه نيستى) كه گروهى (از ياران پيغمبر اكرم) دستهاشان در راه خدا جدا شده و همه را فضل و بزرگوارى است تا اينكه يكى از ما (جعفر ابن ابى طالب) را پيش آمد آنچه يكى از ايشان را پيش آمده بود (در جنگ مؤته دستهايش جدا گرديد، و) گفته شد (پيغمبر ناميد او را به) الطّيار فى الجنّة و ذو الجناحين يعنى او است پرواز كننده در بهشت كه داراى دو بال مىباشد؟ 5 و اگر خدا مرد را از ستودن خود نهى نفرموده بود گوينده (امام عليه السّلام) فضائل و بزرگواريهاى بيشمارى را يادآورى ميكرد كه دلهاى مؤمنين با آنها آشنا بوده گوشهاى شنوندگان ردّ نكند، پس دور كن از خود كسيرا كه شكار او را از راه برگردانيده است (جمله فدع عنك من مّالت به الرّميّة مثلى است در باره كسيكه از راه راست بيرون رفته به بيراهه مىرود، خلاصه از كسانيكه بطمع صيد دنيا از راه حقّ پا بيرون نهادهاند «مانند عمرو ابن عاص» پيروى مكن و به سخنانش گوش مده) كه ما تربيت يافته پروردگارمان هستيم و مردم پس از آن تربيت يافته ما هستند (خداوند ما را برگزيده و مردم را به پيروى و دوستى ما امر فرموده، و اين نعمت بزرگ را بما عطاء نموده كه بين ما و او