فضيلت و برترى نداشتهاى كه باعث شود ادّعاى خلافت و امارت نمائى) 4 و بخدا پناه مىبريم از برقرار گشتن پيشينههاى بدبختى (كه شخص را پيرو شيطان و هواى نفس مىسازد)! و ترا مىترسانم از اينكه هميشه فريب آرزوها خورده آشكار و نهانت دو گونه باشد (بترس از دنيا دارى و نفاق و دو روئى. پس او را بجنگ تهديد نموده مىفرمايد:) 5 و (مرا) بجنگ خواندى، پس مردم را به يك سو گذاشته خود بسوى من بيا و دو لشگر را از جنگ باز دار تا دانسته شود معصيت و گناه بر دل كدام يك از ما غلبه يافته، و پرده (غفلت) جلو چشم و بينائيش آويخته (مردم را بحال خود واگذار تا دانسته شود كدام يك براى خداوند شمشير زده و در راه حقّ ايستاده و فرار نمىكنيم) 6 منم ابو الحسن كشنده جدّ تو (پدر مادرت هند جگر خوار كه عتبة ابن ربيعة باشد) و دائى تو (وليد ابن عتبه) و برادرت (حنظلة ابن ابى سفيان) كه آنها را در جنگ بدر تباه ساختم، و (اكنون هم) آن شمشير با من است، و با همان دل دشمنم را ملاقات ميكنم، و دين ديگرى اختيار ننموده پيغمبر نو و تازهاى نگرفتهام (بر خلاف هيچيك از احكام اسلام رفتار نمىنمايم) و من در راهى هستم كه شما باختيار آنرا ترك نموديد و از روى اجبار بآن راه داخل شده بوديد (گفتار و كردار من طبق احكام دين اسلام است كه شما از اوّل امر با اختيار بآن نگرويديد، و چون مجبور شديد ظاهرا ايمان آورده و در باطن كافر مانديد).
7 و به گمان خود آمدهاى (از من) خونخواهى عثمان مىنمايى با اينكه ميدانى عثمان كجا كشته شده (چه كسانى او را كشتند) و اگر (در واقع) خونخواه هستى از آنجا (از اشخاصى كه او را كشتهاند مانند طلحه و زبير و ديگران) خونخواهى كن، 8 پس مانند آنست كه مىبينم ترا كه (خونخواهى او را بهانه نمودهاى، بلكه) از جنگ فرياد و شيون نموده مىترسى كه بتو دندان فرو برد (رو آورد) مانند فرياد كردن شتران از بارهاى گران، و چنانست كه مىبينم لشگر ترا كه بر اثر خوردن ضربتهاى پياپى و پيشآمد سخت كه واقع خواهد شد و بر خاك افتادن پى هم از روى بيچارگى مرا بكتاب خدا دعوت ميكنند (تا دست از جنگ بردارم، در بامداد ليلة الهرير لشگر شام بدستور عمرو ابن عاص قرآنها بر سر نيزهها زدند و از لشگر عراق صلح و آشتى درخواست نمودند، چنانكه در شرح خطبه سى و ششم گذشت،