10 - از نامههاى آن حضرت عليه السّلام است نيز به معاويه
(كه در آن از كردار زشت او را سرزنش نموده و اندرز داده و ترسانده است):
1 و چه خواهى كرد زمانيكه از (پيش روى) تو برداشته شود پردههاى دنيايى كه در آن هستى كه خود را (براى دنيا پرستان) به آرايش كردن خوش نما جلوه داده، و به خوشگذرانيش فريب داده، ترا (به دوستى خود) دعوت نموده پذيرفتى، و پيشروت گشت دنبالش رفتى، و بتو فرمان داد پيروى نمودى (خلاصه چه خواهى كرد با مرگ و عذاب و كيفر گناهان) 2 و نزديك است نگاهدارندهاى نگاهت دارد (مرگ رسيده آگاهت سازد) بر چيزى (عذاب و كيفرى) كه نجات دهندهاى نتواند رهايت نمايد، پس (با اين پيشآمد سخت از هواى نفس پيروى نكرده) از اين كار (ادّعاى خلافتى كه لايق آن نيستى) دست بردار، و خود را براى روز حساب و باز پرسى آماده ساز، و براى آنچه بتو مىرسد (مرگ و سختيهاى بعد از آن) دامن به كمر زن (چالاك شو) و گمراهان (مانند عمرو ابن عاص و مروان) را به گوش خود توانائى مده (سخنانشان را گوش نداده پيرو دستورشان مباش) و اگر چنين نكنى (اين اندرز را نپذيرى) ترا بآنچه كه از خود غفلت دارى آگاه سازم، تو فرو رفته در ناز و نعمتى (نعمت ترا سركش گردانيده و از اينرو) شيطان در تو جاى گرفته، و به آرزوى خود رسيده، و روان شده است در تو مانند روان شدن جان و خون (چنان بر تو مسلّط است كه كارى نكرده و سخنى نگويى مگر بدستور و فرمان او، پس از اين در سرزنش او مىفرمايد:) 3 و شما (بنى اميّه) اى معاويه كى لياقت حكمرانى رعيّت و زمامدارى مسلمانان را داشتيد بدون سابقه خير و نيكوئى و بىدارا بودن بزرگوارى و ارجمندى؟ (پيش از اين در امرى