(به كيفرهائى كه پيشينيان از كردار زشتشان بروند) يادآورى نما، و در بامداد و سر شب (كه بهترين اوقات است) با آنها بنشين و فتوى بده كسيرا كه حكمى (از احكام دين) بپرسد، و نادان را بياموز، و با دانا گفتگو كن، و بايد ترا بمردم پيغام رسانى نباشد مگر زبانت (هر چه مىخواهى خودت بايشان بگو، نه مانند گردنكشان پيغام بفرستى) و نه دربانى مگر رويت (هر كه خواهد بىمانع ترا ببيند) و درخواست كنندهاى را از ملاقات و ديدار خود جلوگيرى مكن، زيرا آن درخواست اگر در ابتداى كار از درهاى تو روا نشود براى رواكردن در آخر كار ستوده نمىشوى (ترا نمىستايد چون از رنجى كه در اوّل امر كشيده افسرده گرديده است).
2- و بنگر (رسيدگى كن) بآنچه از مال خدا (بيت المال مسلمانان) نزد تو گرد مىآيد، پس آنرا به كسان عيالمند و گرسنه نزد خود بده در حاليكه رسانده باشى آنرا به آنان كه (براستى) درويش و بىچيز و نيازمند باشند، و آنچه از آن زياده آيد نزد ما بفرست تا آنرا در كسانيكه نزد ما هستند پخش نماييم.
3- و باهل مكّه فرمان ده كه از ساكن (در سراها كه از اهل آن سامان نيست) مزد و كرايه نستانند، زيرا خداوند سبحان (در قرآن كريم س 22 ى 25) مىفرمايد: ( إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ) سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ يعنى (كسانى را كه كافر شده بخدا و رسول نگرويدند و مردم را از راه خدا و اطاعت و بندگى و از آمدن در مسجد الحرام كه آنرا براى همه مردم قرار دادهايم و) در آن اهل آن و غريب يكسان هستند (باز مىدارند، بكيفر دردناكى مىرسانيم) پس مراد از عاكف مقيم مكّه است، و مراد از بادى كسى است كه بحجّ مىرود و از اهل آن سامان نيست (مرحوم شيخ ابو علىّ فضل ابن حسن طبرسىّ كه از بزرگان علماى اماميّه در قرن ششم است در كتاب مجمع البيان در تفسير اين آيه شريفه از ابن عبّاس و قتاده و سعيد ابن جبير نقل ميكند كه ايشان گفتهاند: كرايه دادن و فروختن خانههاى مكّه حرام است، و مراد از مسجد الحرام همه مكّه است مانند قول خداى تعالى در س 17 ى 1 سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى يعنى منزّه است خداوندى كه سير داد بنده خود حضرت مصطفى را در شبى از مسجد الحرام