و پرچم و نشانه ايمان را در ميان شما نصب نمودم (تا گمراه نگرديد) و شما را بر حدود و مراتب حلال و حرام واقف ساختم، و از عدل و دادگرى خود لباس عافيت را بشما پوشانيدم (راه رها گرديدن از ظلم و ستمگرى را بشما ياد دادم) و با گفتار و كردار خويش معروف را (كه رضاء و خوشنودى خدا و رسول در آنست) گسترانيدم (نشان دادم) و اخلاق پسنديده خود را براى شما آشكار كردم (به اخلاق شايسته آشناتان نمودم) (18) پس رأى و تدبير (نادرست خود) را در چيزيكه كنه آنرا ديده بينش در نمىيابد و فكر و انديشه بآن راه ندارد بكار نبريد (در اين باب از پيش خود سخنى نگوييد، زيرا دانستن آن براى هيچكس ممكن نيست مگر بالهام و وحى، و وحى و الهام هم مختصّ است به اشخاصى كه خداوند آنها را براى اين مقام معيّن فرموده، پس آموختن معارف و علوم و پيروى از آنان سبب رستگارى و خوشبختى است و از پيش خود سخن گفتن و مراجعه بغير ايشان موجب گمراهى و بد بختى است).
قسمتى [سوم] از اين خطبه (خبر مىدهد تسلّط بنى اميّه را بر مردم و انقراض دولت ايشان را بزودى):
(بنى اميّه بر مردم مسلّط شده شهرها را بتصرّف خويشتن در آورند و مروان خدا پرست را كشته زنانشان را اسير كرده اموالشان را به غارت برند، و هر كه براى جلوگيرى از ظلم و تعدّى آنها قيام كند مغلوب و كشته ميشود) (19) تا اينكه گمان كننده (دنيا پرست ظاهر بين) گمان ميكند كه دنيا مسخّر بنى اميّه شده (چنانكه شتر بعقال و بند بسته ميشود) و سودش را بآنها مىدهد، و بر آب صاف و