نام کتاب : انسان در تراز قرآن نویسنده : راد، على جلد : 1 صفحه : 52
شايان ذكر است كه خداوند از عبادت بندگان، خواستار تكامل آنان است، نه اينكه از اين كار سودى عايد خدا شود؛ علامه طباطبائى در بيان اين نكته مىنويسند:
غرض هرچه باشد، پيداست امرى است كه صاحب غرض به وسيله آن استكمال مىكند، و حاجتش را برمىآورد؛ در حالى كه خداى سبحان از هيچ جهت نقص و حاجتى ندارد، تا به وسيله آن غرض، نقص خود را جبران نمايد و حاجت خود را تامين كند؛ و نيز از جهتى ديگر: فعلى كه در نهايت، منتهى به غرضى كه عايد فاعلش گردد، نشود، لغو و سفيهانه است؛ لذا نتيجه مىگيريم كه خداى سبحان در كارهايى كه مىكند غرضى دارد؛ اما غرضش ذات خودش است، نه چيزى كه خارج از ذاتش باشد، و كارى كه مىكند از آن كار سود و غرضى در نظر دارد، ولى نه سودى كه عايد خودش گردد، بلكه سودى كه عايد فعلش شود .... پس عبادت، غرض از خلقت انسان است، و كمالى است كه عايد انسان مىشود؛ هم عبادت غرض است و هم توابع آن كه رحمت و مغفرت و غيره باشد؛ و اگر براى عبادت، غرضى از قبيل معرفت در كار باشد، معرفتى كه از راه عبادت و خلوص در آن حاصل مىشود، در حقيقت غرضِ بالاتر است، و عبادت، غرض متوسط.[1]
سوم. از اينكه در آيه شريفه به وسيله نفى و استثنا، غرض، منحصر به عبادت شده است، مىتوان دريافت كه خداى تعالى، عنايتى به كسانى كه او را عبادت نمىكنند، ندارد؛ چنان كه آيه شريفه (قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ