در آن فتنه مردم مانند خرهاى وحشىّ در گلّه يكديگر را گاز گرفته آزار
رسانند، (10) ريسمان متّصل (قواعد دين و احكام شرعيّه) گسيخته شود، و روى كار
پوشيده گردد (راه رستگارى ناپيدا شود) در آن فتنه (بجهت سكوت علماء و توانا نبودن
بر سخن گفتن) علم و دانائى كاسته گردد، و ستمگران گويا شوند، (11) و آن فتنه
بيابان نشينان را به آهن لجام خود بكوبد و با سينهاش آنها را خورد كند (تباهكارى
همه جا را فرا گيرد، مانند اسب سركشى كه شخص را زير پا گرفته بروى او افتد تا
هلاكش سازد) در غبار و گرد (آثار و نشانه) آن فتنه تنها روندگان (فضلا و
دانشمندان) تباه شوند (از بين بروند) و سواران (دليران و توانايان) در راه
(جلوگيرى از) آن هلاك گردند (كشته شوند، خلاصه كمتر كسى از آن فتنه رهائى يابد)
(12) آن فتنه با تلخى قضاء (سخترين حكم الهىّ) وارد گشته خونهاى تازه و پاكيزه را
بدوشد (خونريزى بسيار شود) و در نشانه دين (احكام شرعيّه) رخنه كند (بطوريكه طبق
قوانين شرع رفتار نكنند) و پيمان يقين (عقائد حقّه) را در هم شكند (آنها را تغيير
دهد) (13) خردمندان دور انديش از آن بگريزند، و پليدان و بد خواهان فكر و انديشه
بكار برده در آن راه قدم نهند، با رعد و برق (غوغاء و آشوب) باشد (يا آنكه صداى
شمشير ها هنگام بيرون كشيدن از غلاف و خونريزى در همه جا آشكار باشد) بسيار سخت و
با شتاب است (مانند شخص دامن به كمر زده شتابان در كار) (14) خويشان و نزديكان در
آن از هم جدا گردند، و دين اسلام از آن دورى و مفارقت نمايد (چون جريان بر خلاف
قواعد دين است) بيزار از آن (كسيكه از معاصى و آشوب دور باشد) بيمار است (به انواع
سختى گرفتار) و كوچ كننده (كه بخواهد از آن بگريزد) مانده است (نجات و رهائى
ندارد).