و به صداى آهسته قدمها (ى روندگان) و بجاى نموّ ميوه كه در غلافهاى
رگ و ريشه درختان است، و بجاى پنهان شدن حيوانات در غارها و درّههاى كوهها، و
بجاى پنهان شدن پشّهها ميان ساقها و پوستهاى درختها، و بجاى اتّصال برگها به
شاخهها (ى درختها) (52) و به رحمهائى كه نطفههاى آميخته به خون كه از صلبها خارج
شده در آن قرار گيرد، و به ابرهاى بر آمده در هواء و جاى بهم پيوستن آنها، و به
باريدن دانه باران در جاى روى هم آمدن ابرها، و بآنچه (خاك و خاشاكى كه) گرد بادها
بروى زمين مىپاشند، و بآنچه (بناء و عمارات و مانند آنها كه) سيلها كه از بارانها
توليد شده نابود ميكنند، و به فرو رفتن و سير حشرات در ريگستانها، و به جايگاه
پرندگان بر سر كوههاى بلند، و به نغمه سرائى مرغان خواننده در آشيانهاى تاريك، 53
و بآنچه در ميان صدفها (لؤلؤ و مرجان) است و موجهاى درياها آنرا پرورش داده، و
بآنچه تاريكى شب آنرا پوشانده و يا آفتاب بر آن تابيده، و بآنچه پى در پى پردههاى
تاريكى و درخشندگيهاى روشنى، بر آن وارد گرديده، و به نشانه هر گامى و به صداى
آهسته هر حركتى، و به آواى هر سخنى، و به حركت و جنبش هر لبى، (54) و بجاى هر
جاندارى، و بمقدار وزن هر ذرّهاى، و به همهمه و صداى آهسته هر نفسى كه داراى
اراده و عزم است، و بآنچه بر روى زمين است از قبيل ميوه درخت يا برگى كه از درخت
بريزد يا رحم و جائيكه نطفه در آن قرار گيرد يا خون در آن جمع شده و بسته گشته
مانند پاره گوشت گردد يا خلقى و صورتى پيدا گشته متولّد شود، (55) و از اين علم و
دانائى (مانند بشر) هيچ گونه مشقّت و رنجى باو نرسيده و در حفظ و نگاهدارى آنچه
كه آفريده هيچ رادع و مانعى براى او پيش نيامده، و در اجراى امور و تدبير مخلوقات
هيچ ملالت و كدورت و سستى باو روى نياورده، بلكه علم او در همه آنها جارى است و
بآنها احاطه دارد، و عدالت و دادگسترى او آنها را فرا گرفته فضل و كرمش شامل حال
شان شده و از تقصيرشان بجهت درك نكردن آنچه شايسته مقام او است (معرفت و شناسايى