رأى ، اين
جريان در ساحتِ فرهنگ اسلام تاخت و تاز
كرد و فراگير شد ، وخط مشى تعبّد محض در سينه ها و نگاشته هاى حديثى (مدوّنات)
صحابه اى كه تحتِ فشار قرار داشتند و ياراى بازگرداندنِ مردم را به جاده صواب
نداشتند ، باقى ماند .
چنين بود كه عُمَر به خود جرأت داد محدِّثان را كيفر دهد[204] و راه را
براى عثمان چنان هموار
سازد كه وى نسبت به احاديثِ وضويى صحيح از پيامبر (صلى
الله عليه وآله)
خود را به نادانى بزند و بگويد : «يَتَحَدَّثون بأحاديث لا أدري ما
هي !» ; اَحاديثى را روايت مى كنند كه نمى دانم آنها
چيست !
آرى ، عثمان چنان احاديث را انكار كرد كه گويا هرگز پيش
از آن ، آنها را نشنيده است و نديده كه پيامبر (صلى
الله عليه وآله)
در طول عمر مباركش آنها را بر زبان آورده باشد .
عثمان
نيز (چون عُمَر) به نهى از
نقل حديث و فتوا دست
يازيد . در زمان او ابوذر و ابن مسعود و عمّار (و اَمثال آنها) در
شديدترين تنگناها و سخت ترين فشارها قرار گرفتند ; چراكه به منع حکومتی تن نمى دادند .
[204] . در مختصر
تاريخ دمشق
17 : 101 ، به نقل از عبدالرحمن بن عوف آمده است كه گفت : عُمَر
سوى اَصحاب پيامبر (عبدالله بن مسعود ، حذيفة بن يمان ، ابو
درداء ، ابوذر ، عقبة بن عامر) كه در گوشه و كنار سرزمين هاى
اسلامى بودند پيك فرستاد ، آنان را گرد آورد و گفت : اين احاديثى را كه
از پيامبر در همه جا نشر مى دهيد ، براى چيست ؟ گفتند : ما را
از نقل حديث پيامبر باز مى دارى ؟! گفت : همين جا ـ نزد من ـ
بمانيد و تا زنده ام زير نظر من باشيد ! ما داناتريم ، از شما حديث
مى گيريم و [ آنچه را
به صلاح باشد ] به شما
برمى گردانيم .
و
در كتاب شرف
أصحاب الحديث :
20 (اثر خطيب بغدادى) آمده است كه عُمَر ، عبدالله بن مسعود و ابى درداء و
ابى مسعود اَنصارى را فراخواند و آنها را بر نشر حديث نكوهيد و در مدينه حبس
كرد .