دارد. چنان که میفرماید: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ [1]؛ قرآن را به سوی تو فرستادیم تا آنچه را که برای مردم فرستادهایم بیان کنی. آنچه قابل تأمل است اینکه خداوند در این آیه نمیفرماید: «لتقرأ» یعنی بخوانی، بلکه صریحا میفرماید «لتبیّن» یعنی بیان کنی و توضیحی دهی. بنابراین، اگر کتاب خدا برای امت کافی باشد، به بیان و توضیح پیامبر نیاز شدید دارد. [2] اگر به راستی امت اسلامی از چنین نامهای بینیاز بودند، چرا ابن عباس دانشمند معروف اسلام در حالی که دانههای اشک بسان مروارید بر روی گونهاش میغلتید، میگفت: یوم الخمیس و ما یوم الخمیس، ثم جعل تسیل دموعه حتی رؤیت علی خدّیه کأنّها نظام اللّؤلؤ، قال: قال رسول اللّه: «ایتونی بالکتف و الدواة، أو اللوح و الدواة أکتب لکم کتابا لن تضلّوا بعده أبدا» فقالوا ... [3]. مروارید بر گونهاش میغلتید، میگفت: روز پنجشنبه چه روز دردناکی بود؟ هنگامی که پیامبر فرمود: برای من استخوان شانه و دوات و یا کاغذ و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعدها گمراه نشوید. گروهی گفتند که رسول خدا ... آیا چنین تأثر شدیدی که ابن عباس اظهار میدارد و با اصراری که خود پیامبر داشت، چطور میتوان گفت که قرآن امت اسلامی را از این نامه بینیاز ساخته است. اکنون که پیامبر موفق به املای چنین نامهای نشد، آیا میتوان از روی قراین قطعی حدس زد که منظور پیامبر از این نامه چه بود؟ [1]. نحل (16) آیه 44. [2]. بیان حدود نیاز به قرآن به بیان پیامبر، از حوصله بحث ما بیرون است و ما به طور مشروح در این باره، در کتاب تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن و جلد سوم منشور جاوید گفتوگو نمودهایم. [3]. مسند احمد، ج 1، ص 355.