به نام خدا و در راه خدا نبرد کن، با دشمنان خدا پیکار بنما، سحرگاهان بر اهالی انبا [1] حمله ببر و این مسافت را آنچنان سریع طی کن که پیش از آنکه خبر حرکت تو به آنجا برسد، خود و سربازانت به آنجا رسیده باشید. «اسامه» پرچم را به «بریده» داد و «جرف» [2] را اردوگاه خود قرار داد تا سربازان اسلام دسته دسته به آنجا بیایند و همگی در وقت معینی حرکت کنند. پیامبر، از اینکه جوان نورسی را برای فرماندهی انتخاب نموده و بزرگانی از مهاجران و انصار را زیر دست او قرار داد، دو نظر داشت: نخست خواست از این طریق مصیبتی را که متوجه «اسامه» شده بود، جبران کند و شخصیت او را بالا ببرد، زیرا او پدرش را در جنگ با رومیان از دست داده بود. در درجه دوم خواست قانون «تقسیم کار و مقام» بر «اساس شخصیت و لیاقت» را زنده کند و آشکارا برساند، مقام و موقعیتهای اجتماعی چیز دیگری جز لیاقت و کاردانی نمیخواهد و هیچگاه در گرو سن نیست، تا جوانانی که دارای لیاقت و شایستگیاند، خود را برای یک سلسله مسئولیتهای سنگین اجتماعی آماده سازند و بدانند در آیین اسلام، مقام و موقعیت، رابطه مستقیم با لیاقت و کاردانی دارد نه با سن و سال. اسلام واقعی، همان انضباط شدید در برابر تعالیم عالی خدا است و مسلمان حقیقی کسی است که بسان سرباز جبهه جنگ، در برابر دستورهای او تسلیم گردد و همه را از جان و دل بپذیرد: خواه به سود او تمام شود، یا به زیان وی، خواه مطابق تمایلات و خواستههای درونی او باشد، یا مخالف آن. امیر مؤمنان علیه السّلام در جملهای کوتاه اما بسیار پرمحتوا، حقیقت اسلام را چنین تعریف میفرماید: «الاسلام هو التسلیم؛ [3] آیین اسلام چیزی جز تسلیم در برابر [1]. به ضم همزه، جزئی از خاک «بلقاء»، واقع در سرزمین سوریه است و در نزدیکی «موته» میان «عسقلان» و «رمله» قرار دارد. [2]. نقطه وسیعی است در سه میلی مدینه به سمت شام، اول آن مضموم و دوم آن ساکن است. [3]. نهج البلاغه، کلمات قصار، 125.