«وحشی بن حرب» قاتل حمزه، «عبد اللّه بن الزبیری»، «حارث بن طلاطلة» و چهار زن که هر کدام از این ده نفر مرتکب قتل و جنایت شده و یا آتشافروز جنگهای گذشته بودند، در هرکجا دستگیر شوند بلافاصله اعدام گردند. [1] این فرمان را فرماندهان، به تمام سربازان اعلام کردند. با اینکه وضع روحی مردم مکه برای پیامبر روشن بود، با این حال هنگام ورود به شهر مکه احتیاط نظامی را از دست نداد و نقشه از این قرار بود: همه واحدها در یک مسیر به «ذی طوی» (نقطه مرتفعی است که از آنجا خانههای مکه و بیت و مسجد الحرام پیدا است) رسیدند؛ در حالی که پیامبر را یک هنگ پنج هزار نفری احاطه کرده بود. وقتی دیدگان پیامبر به خانههای مکه افتاد، اشک شوق در چشمانش حلقه زد و از پیروزی بزرگی که بدون مقاومت قریش مکه را در دست گرفت، به عنوان سپاسگزاری آنچنان خم شد که محاسنش به جهازی که روی شتر نهاده بودند، رسید وی برای احتیاط سپاه خود را تقسیم کرد: قسمتی از سپاه را از بالای مکه و قسمت دیگر را از پایین، روانه ساخت. حضرت به این نیز اکتفا نکرده، از کلیه راههایی که به شهر منتهی میشد واحدهایی را به جانب شهر اعزام کرد. تمام واحدها بدون نبرد و جنگ وارد شهر شدند و دروازهها به روی آنها باز بود؛ جز در مسیرهای واحدی که خالد بن ولید فرماندهی آن را در اختیار داشت، دستهای به تحریک عکرمه و صفوان و سهیل به نبرد پرداختند و با پرتاب کردن تیر و شمشیر به جانب آنان ابراز مقاومت کردند، ولی با دادن دوازده یا سیزده کشته، تحریک کنندهها متواری شدند و دیگران نیز پا به فرار گذاشتند. [2] بار دیگر ابو سفیان در این حادثه، ناخودآگاه به نفع اسلام فعالیّت کرد. هنوز رعب کاملا سراسر بدنش را فراگرفته بود و میدانست مقاومت جز ضرر سودی ندارد، لذا برای جلوگیری از خونریزی، فریاد کشید و گفت: ای ملت قریش! جان خود را در خطر نیفکنید، زیرا جنگ و نبرد در [1]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 409؛ و تاریخ الخمیس، ج 2، ص 90- 94. [2]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 408 به نقل واقدی، المغازی، ج 2، ص 825- 826، بیست و هشت کشته داشتند.