محرومیت اکثریت قاطع مردم و مفاسد دیگری بود که او با کمک سرنیزه و فشار، میخواست تا مردم، خود را راضی جلوه دهند. «ادوارد براون» در مورد عدالت که به انوشیروان نسبت میدهند، چنین مینویسد: اقدامات شدیدی که بر ضد «زنادقه» به عمل آورد و موافقت و ستایش موبدان مجوس را جلب کرد و تواریخ ملّی نیز به دست همین موبدان تنظیم شد ... [1] در همین تواریخ رسمی، انوشیروان، پادشاهی نمونه عدل و انسانیت معرفی شده است، حکایاتی نقل کردهاند که وی زنجیری در بیرون بارگاه شاهی آویخته بود، تا مظلومان دست بر آن زنند و با صدای زنگ، شاه را به داوری فرا خوانند. [2] شگفتا! در این مدّت طولانی، هیچ مظلومی جز الاغ پیری، این زنگ را به صدا درنیاورد. البته معلوم است الاغ، جرم شهامت و جرئت خود را نمیدانسته وگرنه هرگز به سیم عدالت نزدیک نمیشد. و نیز میگویند: سلطان روم، سفیری به جانب سلطان عجم، انوشیروان میفرستد. چون چشم سفیر، بر عظمت سلطان عجم و بزرگی طاق کسری میافتد؛ میبیند سلطان بر سریر نشسته و ملوک در خدمت او حاضرند، نگاهی به اطراف میاندازد، ایران را خیلی با شکوه مییابد، ولی در اطراف آن اعوجاج و کجی میبیند. از درباریان جریان را میپرسد، به او میگویند: این کجی را که ملاحظه میکنی، برای این است که اینجا خانه پیرزنی بود که شاه خواست آن را بخرد و داخل ایوان نماید. آن زن حاضر به فروش نشد، انوشیروان هم او را مجبور نکرد، لذا خانه آن پیرزن باعث اعوجاج و کجی این ایوان گردید. آن سفیر قسم خورد که این کجی بهتر از راستی است. [3] واقعا شگفتانگیز است کسی که میخواهد چنین بنا و ایوان با شکوهی بسازد، آیا قبلا نقشه آن را تهیه نمیکند و بدون نقشه و زمین کافی اقدام به ساختن چنین [1]. تاریخ ادبی ایران، ج 1، ص 246. [2]. تاریخ اجتماعی ایران، ج 1، ص 618. [3]. مروج الذهب، ج 1، ص 264.