شوهر خود علی استفاده میکرد و میگفت: خلافت مربوط به شوهرم علی است و او در این موقع ناچار بود، خلافت را به علی تفویض کند، زیرا او را راستگو میداند. امّا خلیفه برای اینکه راه این تقاضاها و مناظرهها بسته شود، او را از حق مسلم وی ممنوع ساخت. ممنوعیت فرزندان فاطمه از فدک، در زمان خلیفه اول پیریزی گردید و پس از در گذشت علی، معاویه زمام امور را به دست گرفت و فدک را میان سه نفر (مروان، عمرو بن عثمان و فرزندش یزید) تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه سهام در اختیار وی بود که آن را به فرزند خود عبد العزیز بخشید. او نیز آن را به فرزندش «عمر بن عبد العزیز» داد. از آنجا که وی در میان خلفای بنی امیه مردی میانهرو بود، نخستین بدعت وی بازگردانیدن فدک به فرزندان زهرا بود پس از فوت وی، خلفای بعدی فدک را از دست بنی هاشم گرفتند و تا روزی که طومار زندگی خلفای بنی امیه درهم پیچیده شد، فدک در اختیار آنان باقی بود. در دوران خلافت بنی عباس مسأله فدک نوسان عجیبی داشت؛ مثلا سفاح، آن را به عبد اللّه بن الحسن واگذار کرد و پس از وی «منصور دوانقی» آن را بازگرفت، ولی فرزند او مهدی آن را به اولاد زهرا بازگردانید، پس از وی موسی و هارون روی مصالح سیاسی از دست آنها درآوردند؛ تا آنکه نوبت خلافت به مأمون رسید. او رسما طی تشریفاتی حق را به صاحبانش واگذار کرد، پس از فوت وی باز وضع فدک تغییر یافت و گاهی مردود و گاهی ممنوع گشت. در عصر خلفای بنی امیه و بنی عباس، فدک بیش از آنکه جنبه انتفاعی داشته باشد، جنبه سیاسی به خود گرفته بود. خلفای صدر اسلام به درآمد آن نیازمند بودند، ولی در زمانهای بعدی ثروت و پول در میان امرا و خلفا به قدری بود که هرگز به درآمد فدک نیازی نبود. از این رو، وقتی عمر بن عبد العزیز، فدک را به اولاد فاطمه واگذار کرد، بنی امیه او را توبیخ کردند و گفتند: تو با این عملت شیخین (ابی بکر و عمر) را تخطئه کردی! او را وادار نمودند که درآمد آن را میان فرزندان فاطمه قسمت کند و اصل مالکیت آن را در اختیار