«عامر بن اکوع» ساربان آن حضرت، موقع راندن شتران سرود (حداء) بخواند. او اشعار زیر را ترنم میکرد: [1] به خدا سوگند اگر عنایت و الطاف خدا نبود، ما گمراه بودیم نه صدقه میدادیم و نه نماز میخواندیم. ما ملتی هستیم که اگر قومی بر ما ستم کنند و یا فتنهای برپا کنند، ما زیر بار آنها نمیرویم. خداوندا پایداری را نصیب ما بفرما و ما را در این راه ثابت قدم گردان. مضمون این سرودها، انگیزه این نبرد را به گونهای روشن بیان میکند و میرساند: از آنجا که ملت یهود بر ما ستم کرده و آتش فتنه را در آستانه خانه ما روشن ساختهاند، ما برای خاموش ساختن این کانون، رنج سفر را بر خود هموار کردهایم. مضامین سرود، آنچنان پیامبر را راضی و مسرور ساخت که آن حضرت درباره «عامر» دعا فرمود. اتفاقا «عامر» نیز در این جنگ شربت شهادت نوشید. پیامبر، به هنگام حرکت دادن سپاه اسلام، توجه خاصی به شیوه استتار نظامی داشت. او علاقهمند بود که کسی از مقصد وی آگاه نشود تا دشمن را غافلگیر کرده و قبل از هرگونه اقدامی، محوطه آنها را محاصره کند. علاوه بر این، متحدان دشمن تصور کنند که مقصد پیامبر به جانب آنها است و برای احتیاط در خانههای خود بمانند و به یکدیگر نپیوندند. شاید گروهی تصور کردند که منظور پیامبر از این راهپیمایی به جانب شمال، سرکوبی قبایل «غطفان» و «فزاره»- که همدستان یهود در جنگ احزاب بودند- است. پیامبر، وقتی به بیابان «رجیع» رسید، محور حرکت ستون را به طرف خیبر قرار داد و بدین وسیله ارتباط این دو متحد را از هم گسست و از اینکه قبایل مزبور به یهودیان [1]. و اللّه لو لا اللّه ما اهتدیناو لا تصدّقنا و لا صلّینا إنّا اذا قوم بغوا علیناو إن أرادوا فتنة أبینا فأنزلنّ سکینة علیناو ثبّت الأقدام إن لا قینا