ندارد و معتقد باشد که «محمد» بنده و پیامبر او است. من به فرمان خداوند تو را به سوی او میخوانم. او مرا به هدایت همه مردم فرستاده است تا آنان را از خشم او بترسانم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از ایمان و اسلام سر برتافتی، گناه ملت مجوس بر گردن تو است. [1] شاعر سخنساز و شیرین زبان ایران «حکیم نظامی» این حقایق تاریخی را به نظم در آورده و چنین میگوید: تو ای عاجز که خسرو نام داریو گر کیخسروی صد جام داری مبین در خود که خودبین را بصر نیستخدابین شو که خود دیدن هنر نیست گواهی ده که عالم را خدایی استنه برجا و نه حاجتمند جایی است خدایی کادمی را سروری دادمرا بر آدمی پیغمبری داد سفیر پیامبر وارد دربار شد. خسرو پرویز دستور داد تا نامه را از او بگیرند، ولی او گفت: باید نامه را شخصا خودم برسانم و نامه پیامبر را به خسرو تسلیم کرد. خسرو پرویز مترجم خواست. مترجم نامه را باز کرد و چنین ترجمه کرد. نامهای است از محمد رسول خدا به «کسری» بزرگ ایران. هنوز مترجم از خواندن نامه فارغ نشده بود که زمامدار ایران سخت برآشفت و داد زد و نامه را از مترجم گرفت و پاره کرد و فریاد کشید: این مرد را ببینید که نام خود را پیشتر از نام من نوشته است. فورا دستور داد که عبد اللّه را از قصر بیرون کنند. عبد اللّه از قصر بیرون آمد و بر مرکب خود سوار شد و راه مدینه پیش گرفت. او جریان کار خود را گزارش داد، پیامبر از بیاحترامی «خسرو» سخت ناراحت شد و آثار خشم در چهره او دیده شد و در حق [1]. بسم الله الرحمن الرحیم من محمد رسول الله إلی کسری عظیم فارس. سلام علی من اتّبع الهدی و آمن بالله و رسوله و أشهد ان لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له و انّ محمدا أعبده و رسوله، أدعوک بدعایة الله، فإنّی أنا رسول الناس کافة لأنذر من کان حیّا و یحقّ القول علی الکافرین أسلم تسلم، فإن أبیت فعلیک إثم المجوس؟ الطبقات الکبری، ج 1، ص 260؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 295 و 296؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 145 و بحار الانوار، ج 20، ص 389.