امید این قرارداد، به عذرهای خاصی، تقاضا را رد میکردند. 2. کشته شدن «عمرو» قهرمان توانای سپاه عرب که بسیاری از افراد به پیروزی او امیدوار بودند، رعب و هراس شدیدی ایجاد کرد؛ خصوصا به دنبال کشته شدن وی قهرمانان دیگر، از میدان نبرد گریختند. 3. نعیم بن مسعود تازه مسلمان، در به هم زدن اتحاد فوق العاده مؤثر بود. او مؤثرین نقشه را در متفرق ساختن سپاه شرک ریخت و عمل او از فعالیّتهای جاسوسان زبردست عصر ما دستکمی ندارد، بلکه بالاتر و اهمیت آن بیشتر است. وی خدمت پیامبر آمد و گفت: من یک فرد تازه مسلمانی هستم و با تمام این قبایل دوستی دیرینه دارم، آنان از اسلام من آگاهی ندارند، اگر دستوری دارید بفرمایید اجرا کنم. پیامبر فرمود: کاری کن که این جمعیت پراکنده شود؛ یعنی اگر در این راه برای حفظ یک سلسله مصالح عالی چارهجویی کنید، مانعی ندارد. [1] «نعیم» مقداری اندیشید، آنگاه سراغ قبیله بنی قریظه رفت، که در حقیقت ستون پنجم دشمن بوده و مسلمانان را از پشت سر تهدید میکردند. وی وارد دژ «بنی قریظه» شد و مراتب دوستی و صمیمیت خود را به رخ آنها کشید و قیافه همدردی و خیرخواهی گرفت و از هر دری سخن گفت؛ به طوری که اعتماد «بنی قریظه» را به خود جلب کرد. سپس افزود: موقعیت شما با احزاب متفق (قریش و غطفان) تفاوت دارد، زیرا مدینه مرکز زندگی فرزندان و زنان شما است و تمام ثروت شما در اینجا قرار گرفته و به هیچ روی برای شما امکان ندارد از این نقطه به جای دیگر منتقل شوید، ولی احزاب متفق که به جنگ محمد آمدهاند، مرکز زندگی و تجارت آنها بیرون از مدینه و دور دست است. اگر آنان فرصتی به دست آورده و در جنگ پیروز شوند، به هدف خود رسیدهاند و اگر در این راه با شکست مواجه شدند بیدرنگ از این نقطه کوچ کرده، راه خود را [1]. فإنّ الحرب خدعة.