ابو سفیان از اعضای بدن مسلمانان، گردنبند و گوشواره ترتیب داد. شکم افسر فداکار اسلام، حضرت حمزه را پاره کرد و جگر او را درآورد و آن را به دندان گرفته هرچه خواست بخورد نتوانست. این عمل به قدری ننگین و زشت بود که ابو سفیان گفت: من از این عمل تبرّی میجویم و چنین دستوری نداده بودم، ولی خیلی هم ناراحت نیستم. این کردار زشت، باعث شد که این زن میان مسلمانان به «هند آکلة الاکباد، هند جگرخوار» معروف شود و در آینده فرزندان هند، به فرزندان زن جگرخوار معروف شدند. مسلمانان در محضر پیامبر وارد نبردگاه شده و میخواهند، آن هفتاد کشته را به خاک بسپارند. چشم پیامبر به بدن عمویش افتاد. وضع رقتبار «حمزه» فوق العاده او را منقلب ساخت و طوفانی از خشم و غضب، در کانون وجودش پدید آورد، به طوری که فرمود: این خشم و غضبی که اکنون در خود احساس میکنم، در زندگانی من بیسابقه است. تاریخنویسان و مفسران، به طور اتفاق مینویسند: مسلمانان عهد کردند (و گاهی خود پیامبر را نیز اضافه میکنند) که اگر بر مشرکان دست یابند، همین معامله را با کشتههای آنها انجام دهند و آنان به جای یکی، سی نفر از آنان را «مثله» کنند. چیزی از تصمیم آنان نگذشته بود که امین وحی این آیه را آورد: اگر تصمیم دارید که آنها را مجازات کنید، در مجازات خود میانهرو باشید و از حد اعتدال بیرون نروید و اگر صبر کنید، برای بردباران بهتر است. [1] اسلام با این آیه که خود یک اصل قضائی مسلم اسلامی است، بار دیگر سیمای روحانی و عاطفی خود را نشان داد که آیین آسمانی اسلام، آیین انتقامجوئی نیست؛ در سختترین لحظهها که طوفان خشم در کانون وجود انسان حکومت میکند، از [1]. وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ «نحل (16) آیه 126».