شدن هر دو سعادت است؛ از هیچ عاملی نمیترسیدند و چیزی از پیش روی آنان جلوگیری نمیکرد.
رعایت حقوق
رعایت حقوق دو طایفه لازم بود: یکی دستهای که در مکّه به مسلمانان نیکی کرده و آنها را حمایت کرده بودند، مانند ابی البختری که در شکستن محاصره اقتصادی کمک به سزایی برای مسلمانان کرده بود. دسته دیگر کسانی که به اجبار از مکّه بیرون آمده بودند و از صمیم قلب خواهان اسلام و پیامبر بودند؛ مانند اکثر بنی هاشم مثل «عباس» عموی پیامبر. از آنجا که پیامبر اسلام، پیامبر رحمت و مرحمت بود، دستور مؤکد داد از ریختن خون این دو دسته جلوگیری شود.
امیّة بن خلف کشته میشود
امیة بن خلف و پسرش را «عبد الرحمن عوف» دستگیر کرده بود. از آنجا که میان او و عبد الرحمن، رشته دوستی برقرار بود، عبد الرحمن میخواست آنها را زنده از میدان جنگ بیرون ببرد تا جزء اسیران محسوب شوند. بلال حبشی در گذشته غلام امیّه بود. از آنجا که بلال در دوران بردگی مسلمان شده، امیّه وی را شکنجه کرده بود. او بلال را در روزهای داغ روی ریگهای تفتیده میخوابانید و سنگ بزرگی روی سینهاش میگذاشت تا او را از آیین یکتاپرستی بازگرداند. با این وضع، بلال در همان حال میگفت: «احد، احد». غلام حبشی با این شکنجهها به سر میبرد تا اینکه یکی از مسلمانان او را خرید و آزاد کرد. در جنگ بدر، چشم بلال به امیه افتاد. دید عبد الرحمن از امیه طرفداری میکند، در میان مسلمانان فریاد کشید: