نتیجه شورا این بود که دریافتند: اگر آن روز را که پایان ماه رجب بود صبر کنند، ماه حرام اگر چه پایان میپذیرد، ممکن است قافله قریش همان روز از آن نقطه حرکت کنند و وارد سرزمین «حرم» گردند که نبرد در آنجا نیز حرام و قدغن است. از این رو تصمیم گرفتند نبرد در ماه حرام را به جنگ در «حرم» ترجیح دهند و دشمن را غافلگیر کرده و «واقد بن عبد اللّه» سرپرست کاروان را با تیری کشتند. زیردستان وی نیز فرار کردند، جز دو نفر به نامهای: عثمان بن عبد اللّه و «حکم بن کیسان» که مسلمانان آنان را دستگیر کردند. عبد اللّه بن جحش، مال التجاره را با دو اسیر به مدینه آورد. پیامبر از اینکه فرمانده جمعیت از حدود فرمان خارج شده و به جای کسب تکلیف در ماه حرام نبرد کرده است؛ سخت ناراحت گردید و فرمود: من هرگز دستور نداده بودم در ماه حرام جنگ کنید. [1] قریش، نیز این جریان را به عنوان حربه تبلیغی به دست گرفته و شایع کردند که «محمد» احترام ماه حرام را از بین برده است. یهود این حادثه را به فال بد گرفته و میخواستند فتنهای برپا کنند. مسلمانان عبد اللّه و یارانش را سرزنش میکردند. از طرفی، پیامبر در غنایم جنگی آنان تصرف نکرد و منتظر وحی الهی بود. ناگهان «جبرئیل» این آیه را آورد: از تو درباره نبرد در ماه حرام میپرسند، در جوابشان بگو: جنگ در آن ماه گناهی بزرگ و جلوگیری از راه خدا است، ولی بیرون کردن ساکنان مسجد الحرام، پیش خدا جرمش زیادتر است و جرم فتنه پیش خدا از کشتار بزرگتر است. [2] یعنی اگر مسلمانان در ماه حرام جنگ کرده و کار خلافی را مرتکب شدهاند، شما مردم قریش جرم بزرگتری را مرتکب شدهاید، زیرا ساکنان مسجد الحرام [1]. ما أمرتکم بقتال فی الشّهر الحرام. [2]. یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِیهِ، قُلْ قِتالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ «بقره (2) آیه 217».